فیک ازدواج اجباری
فیک ازدواج اجباری
پارت ۱
ا.ت ویو
صبح با خوردن نور به صورتم از خواب بیدار شدم رفتم دستشویی و کارای لازم رو انجام و بعدش رفتم پایین
ا.ت:سلام مامان صبحت بخیر
مامان ا.ت:سلام صبح تو هم بخیر بیا صبحونه بخور
ا.ت:باشه (رفت نشست رو صندلی)
ا.ت:بعد ازینکه صبحونم رو تموم کردم از مامانم تشکر کردم و رفتم تو اتاقم همینطوری داشتم تو یوتیوب میگشتم که یهو ایزول بهم زنگ زد (دوست صمیمی ا.ت)
مکالمه ی بین ایزول و ا.ت
ا.ت:الو سلام خوبی
ایزول:سلام آره خوبم میگم ا.ت امروز میای بریم بیرون
ا.ت:کجا؟ساعت چند؟
ایزول: پارک(.........)(خودتون یه اسمی بزارید) ساعت ۵
ا.ت:باشه میام، خب دیگه کار نداری؟
ایزول:نه خداحافظ
ا.ت:خداحافظ
پایان مکالمهی ایزول و ا.ت
پارت ۱
ا.ت ویو
صبح با خوردن نور به صورتم از خواب بیدار شدم رفتم دستشویی و کارای لازم رو انجام و بعدش رفتم پایین
ا.ت:سلام مامان صبحت بخیر
مامان ا.ت:سلام صبح تو هم بخیر بیا صبحونه بخور
ا.ت:باشه (رفت نشست رو صندلی)
ا.ت:بعد ازینکه صبحونم رو تموم کردم از مامانم تشکر کردم و رفتم تو اتاقم همینطوری داشتم تو یوتیوب میگشتم که یهو ایزول بهم زنگ زد (دوست صمیمی ا.ت)
مکالمه ی بین ایزول و ا.ت
ا.ت:الو سلام خوبی
ایزول:سلام آره خوبم میگم ا.ت امروز میای بریم بیرون
ا.ت:کجا؟ساعت چند؟
ایزول: پارک(.........)(خودتون یه اسمی بزارید) ساعت ۵
ا.ت:باشه میام، خب دیگه کار نداری؟
ایزول:نه خداحافظ
ا.ت:خداحافظ
پایان مکالمهی ایزول و ا.ت
۲۵۷
۲۵ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.