سفر پارت ۷

پارت هفتم
______________
شما قرار میزارین؟
الکس یه نگاهی به من کرد و من سریع گفتم نه که الکس پشت حرف من گفت البته هنوز نه یکم به حرفش تعجب کردم ولی بعد ولش کردم
رفتیم سر جاهامون نشستیم موقع حضور و غیاب شد و من سعی کردم اسم اون سه پسر رو بفهمم یکیشون که خیلی مهربون بود اسمش جیمین بود اونی که خیلی قیافه کوچولو و گوگولی داشت اسمش جونگکوک بود و اخر هم که خیلی عصبی و بی احساس به نظر میومد اسمش تهیونگ بود ولی خوشگل ترینشون بود و همه‌ی دخترای کلاس عاشقش بودن صندلیه پشتیه من تهیونگ بود و جلوم الکس (چند ساعت بعد) کلاس تموم شد و تا کلاس بعد چند دقیقه وقت داشتیم داشتم وسایلم رو جمع کردم و پاشدم تا با الکس بریم حیاط که احساس کردم موهام خیس شد برگشتم با چهره‌ی خندون تهیونگ مواجه شدم(تهیونگ=-)
-اخ ببخشید(با خنده)
فهمیدم می خواسته کرم بریزه برای همین
+نه بجاش ازت ممنونم چون خیلی گرم بود و با تشکر ازت خنک شدم(با چهره خندون)
بهش اینو گفتم و با عصبانیت رفت بیرون
من و الکس خندیدیم
*خیلی باحال بود
+وای اره فکر کنم ناراحت شد
*حالا با موهای خیست چی کار کنیم؟
+هیچی خودش خشک میشه
*اوکی
داشتیم حرف می زدیم که در با شدت بلندی باز شد و اونا