Part 2
&خب خانم ا.ت میشه شمارتو داشته باشم
*چی من
&بله شما
*حتما
بعد از کنسرت رفتم تو رستوران داشتم تنهایی غذا میخوردم که یونگی با دو تا بادیگارد وارد رستوران شد اومد جلوم نشست
*تو اینجا چیکار میکنی
&اومدم دعوتت کنم برای شام
*منو؟
&آره تو رو آدرس خونت رو بفرست ساعت ۷ میام دنبالت
*اکی
پرش به ساعت ۷ فردا
خیلی هیجان دارم دارم با بایست میرم بیرون پشمام
یه دامن کوتاه و یه بلوز دو رنگ پوشیدم (عکس رو میزارم)
رفتم پایین دیدم یونگی منتظره
رفتم سوار ماشین شدم . جالب بود خودش تنهایی اومده بود
&بلاخره تشریف آوردید
*ببخشید منتظر موندی
&نه بابا
یونگی ویو
خیلی خوشگل شده بود لباسش خیلی خوشگل بود
نمیدونم که امروز بهش اعتراف کنم یا نه .
نه اعتراف میکنم همین امروز
پایان یونگی ویو
ا.ت ویو
رسیدیم به یک رستوران خیلی خوشگل . وارد که شدیم رستوران خالی بود فقط ما بودیم
رفتیم نشستیم سر میز منو رو آوردن شمارش که دادیم
&خب چطوره خوشت اومد
*خیلی خوشگله
&خوبه که خوشت اومده
راستی من به خاطر یه چیزی گفتم بیایم اینجا
*چیزی شده
&آره من عاشقت شدم( فشار)
.......*
&ا.ت
*ها بله
&من ازت خوشم میاد
*منم(باصدای خیلی آروم)
&چی؟
*منم خیلی دوست دارم
یونگی ویو
وقتی گفت دوست دارم هنگ کردم
*یونگی یونگی شوگا الو
& ها. بله
*نیشخند
&پس الان با هم قرار میزاریم دیگه
*اوهوم
ا.ت ویو
بعد از این که غذا خوردیم سوار ماشین شدیم
راه که افتادیم یونگی دستم و گرفت تعجب کردم
&نمیتونم دست دوست دخترم رو بگیرم
*البته که میتونی
🙂&
رسیدیم خونه ی من
*بای میبینمت
&بای
آهان راستی فردا من کنسرت دارم تو هم به عنوان مهمون ویژه باید بیای
*باشه حتما
&پس فردا میام دنبالت با هم بریم
*اکی بای
&بای
*چی من
&بله شما
*حتما
بعد از کنسرت رفتم تو رستوران داشتم تنهایی غذا میخوردم که یونگی با دو تا بادیگارد وارد رستوران شد اومد جلوم نشست
*تو اینجا چیکار میکنی
&اومدم دعوتت کنم برای شام
*منو؟
&آره تو رو آدرس خونت رو بفرست ساعت ۷ میام دنبالت
*اکی
پرش به ساعت ۷ فردا
خیلی هیجان دارم دارم با بایست میرم بیرون پشمام
یه دامن کوتاه و یه بلوز دو رنگ پوشیدم (عکس رو میزارم)
رفتم پایین دیدم یونگی منتظره
رفتم سوار ماشین شدم . جالب بود خودش تنهایی اومده بود
&بلاخره تشریف آوردید
*ببخشید منتظر موندی
&نه بابا
یونگی ویو
خیلی خوشگل شده بود لباسش خیلی خوشگل بود
نمیدونم که امروز بهش اعتراف کنم یا نه .
نه اعتراف میکنم همین امروز
پایان یونگی ویو
ا.ت ویو
رسیدیم به یک رستوران خیلی خوشگل . وارد که شدیم رستوران خالی بود فقط ما بودیم
رفتیم نشستیم سر میز منو رو آوردن شمارش که دادیم
&خب چطوره خوشت اومد
*خیلی خوشگله
&خوبه که خوشت اومده
راستی من به خاطر یه چیزی گفتم بیایم اینجا
*چیزی شده
&آره من عاشقت شدم( فشار)
.......*
&ا.ت
*ها بله
&من ازت خوشم میاد
*منم(باصدای خیلی آروم)
&چی؟
*منم خیلی دوست دارم
یونگی ویو
وقتی گفت دوست دارم هنگ کردم
*یونگی یونگی شوگا الو
& ها. بله
*نیشخند
&پس الان با هم قرار میزاریم دیگه
*اوهوم
ا.ت ویو
بعد از این که غذا خوردیم سوار ماشین شدیم
راه که افتادیم یونگی دستم و گرفت تعجب کردم
&نمیتونم دست دوست دخترم رو بگیرم
*البته که میتونی
🙂&
رسیدیم خونه ی من
*بای میبینمت
&بای
آهان راستی فردا من کنسرت دارم تو هم به عنوان مهمون ویژه باید بیای
*باشه حتما
&پس فردا میام دنبالت با هم بریم
*اکی بای
&بای
۸۸۳
۱۲ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.