رز سفید p21
_بیا یه دست ماساژم بده.....توروخدا....
+رفتم جلو و پیراهنشو در آوردم...
_الان به شخصه داری لختم میکنی...
+بیشور....میخوام ماساژت بدم....
_(میخنده)
دستم و گذاشتم رو بازو های لختش تا ماساژش بدم....دستم خیلی کوچیک بود در برابر بازو های عضله ایش...
_دید زدنت تموم شد ایشالا؟
+یاااا....ولی چه بازوهایی داری لعنتی.....چجوری ساختیشون.....خیلی خفنن!
_همش واسه خودت.....
شروع کردم به ماساژ دادنش
اول از بازوهاش شروع کردم....
بعد شونه هاشو......
_آخ....
شونه هام خیلی درد میکنن.....
+باشه...
_یادم نرفت گفتی من زن بازمااا....
+هستی دیگه😂
_هی.....بزار این بچه بدنیا بیاد....
+منظوری نداشتم....
_(خنده)
تقریبا یک ساعت داشتم ماساژش میدادم و دیدم خوابش بره....
لپش و بوس کردم و رفتم بیرون....
شکمم کم کم داشت بزرگ میشد.....
فردا باید بریم برای جنسیت بچه.....
اوه راستی....
خیلی ذوق دارم زن جیمینو ببینم...
رفتم پایین.....مادر جونگکوک اومد جلو و گفت
×جونگکوک کجاست.....
+خسته بود خوابید......
×قضیه حرفای دیشبش چی بود؟
+میگه عصبانی بوده یه چیزی گفته......
×مهم نیست....بهش میگم بیشتر هواشو داشته باشه......
+ممنونم.....
×اوووو زنگ درو زدن.... فک کنم جیمینه......
+اوووو
در و باز کردن و جیمین با یک چمدون اومد داخل.....
چقدر تغییر کرده بود....
فک کنم پخته تر شده بود.....
پشتش یه زن اومد داخل که با دیدنش شوکه شدم.....
به نظرتون کیه؟
+رفتم جلو و پیراهنشو در آوردم...
_الان به شخصه داری لختم میکنی...
+بیشور....میخوام ماساژت بدم....
_(میخنده)
دستم و گذاشتم رو بازو های لختش تا ماساژش بدم....دستم خیلی کوچیک بود در برابر بازو های عضله ایش...
_دید زدنت تموم شد ایشالا؟
+یاااا....ولی چه بازوهایی داری لعنتی.....چجوری ساختیشون.....خیلی خفنن!
_همش واسه خودت.....
شروع کردم به ماساژ دادنش
اول از بازوهاش شروع کردم....
بعد شونه هاشو......
_آخ....
شونه هام خیلی درد میکنن.....
+باشه...
_یادم نرفت گفتی من زن بازمااا....
+هستی دیگه😂
_هی.....بزار این بچه بدنیا بیاد....
+منظوری نداشتم....
_(خنده)
تقریبا یک ساعت داشتم ماساژش میدادم و دیدم خوابش بره....
لپش و بوس کردم و رفتم بیرون....
شکمم کم کم داشت بزرگ میشد.....
فردا باید بریم برای جنسیت بچه.....
اوه راستی....
خیلی ذوق دارم زن جیمینو ببینم...
رفتم پایین.....مادر جونگکوک اومد جلو و گفت
×جونگکوک کجاست.....
+خسته بود خوابید......
×قضیه حرفای دیشبش چی بود؟
+میگه عصبانی بوده یه چیزی گفته......
×مهم نیست....بهش میگم بیشتر هواشو داشته باشه......
+ممنونم.....
×اوووو زنگ درو زدن.... فک کنم جیمینه......
+اوووو
در و باز کردن و جیمین با یک چمدون اومد داخل.....
چقدر تغییر کرده بود....
فک کنم پخته تر شده بود.....
پشتش یه زن اومد داخل که با دیدنش شوکه شدم.....
به نظرتون کیه؟
۲۲.۵k
۱۶ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۸۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.