پارت ده 🤍💙🤍💙
از زبان یوجیرو:
تقریبا عصر شده بود
رفتم که شام رو درست کنم دیدم وسیله هیچی نداریم تو خونه 🥺🥺🥺🥺
لباسامو عوض کردم داشتم میرفتم که مویچیرو گفت:
کجا میری؟؟؟؟
یوجیرو:میرم همین سوپریه یکم وسیله بگیرم
مویچیرو:بیا بشین خودم میرم
که یهو پاش به میز گیر کرد و اوفتاد رو یوجیرو
جفتشون انگار لبو للبوووووووووو
هیچی دیگه مویچیرو بلند شد رفت یکم وسیله خرید و اومد خونه
یوجیرو هم غذا رو درست کرد
در همین حال مویچیرو رفته بود تو اتاق یوجیرو که لباسشو عوض کنه
که یوجیرو اومد داخل و گفت
یوجیرو:مویچیرو بیا غذا....................
درو بست و رفت بیرون و دوباره لبو شد لبوووووووووووووووووووو
*فلش بک به چند دقیقه بعد*
داشتن غذا میخوردن
مویچیرو که اولین گاز رو زد یه لبخند ملیح اومد رو لبش
یوجیرو:مویچیرو چی شد چرا اشکت در اومد چیزی شده؟؟؟؟
مویچیرو:نه فقط دستپختت مثل مامانمه دستپختش رو خیلی دوست داشتم
*دوباره فلش بک به چند دقیقه بعد*
مویچیرو رفت روی مبل نشست و یوجیرو هم رفت خوراکی هارو آورد و اون فیلمی که انتخاب کرده بود رو گذاشت
یوجیرو اولش شجاع بازی در میآورد و مثلا نمی ترسید (ریده بود تو خودش)
ولی وقتی خیلی می ترسید مویچیرو رو محکم بغل میکرد 🥺🥺🥺🥺🥺🥺
جفتشون لبووووووووووووءوووووءووءوءو #
*فلش بک به چند ساعت بعد*
یوجیرو:مویچیرو خوابت نمیاد؟؟؟؟من که خیلی خوابم میاد
مویچیرو:منم خوابم میاد
*یوجیرو تختش دونفره بود* *مال زمانی که گیو باهاش بود*
یوجیرو:مویچیرو مویچیرو!!!!برو اونور تخت بخواب منم اینور میخوابم
مویچیرو:باشه
مویچیرو رفت اینور تخت خوابید یوجیرو هم اونور
*فلش بک به صبح*
مویچیرو زود تر بیدار شده بود ولی چون نمی تونست تکون بخوره همونجا مونده بود
(وقتی یوجیرو بیدار شد)
یوجیرو:ای سرم هههههههههههههههههههههههههههههههههههههههه
مویچیرو چرا تو بغلم کردی؟؟؟؟
مویچیرو:تو خودت اومدی توی بغلم منم دیگه همینجوری بودم کاری که نکردم
یوجیرو:ول کن جالا بیا بریم
بقیش برای پارت بعد بای بای
تقریبا عصر شده بود
رفتم که شام رو درست کنم دیدم وسیله هیچی نداریم تو خونه 🥺🥺🥺🥺
لباسامو عوض کردم داشتم میرفتم که مویچیرو گفت:
کجا میری؟؟؟؟
یوجیرو:میرم همین سوپریه یکم وسیله بگیرم
مویچیرو:بیا بشین خودم میرم
که یهو پاش به میز گیر کرد و اوفتاد رو یوجیرو
جفتشون انگار لبو للبوووووووووو
هیچی دیگه مویچیرو بلند شد رفت یکم وسیله خرید و اومد خونه
یوجیرو هم غذا رو درست کرد
در همین حال مویچیرو رفته بود تو اتاق یوجیرو که لباسشو عوض کنه
که یوجیرو اومد داخل و گفت
یوجیرو:مویچیرو بیا غذا....................
درو بست و رفت بیرون و دوباره لبو شد لبوووووووووووووووووووو
*فلش بک به چند دقیقه بعد*
داشتن غذا میخوردن
مویچیرو که اولین گاز رو زد یه لبخند ملیح اومد رو لبش
یوجیرو:مویچیرو چی شد چرا اشکت در اومد چیزی شده؟؟؟؟
مویچیرو:نه فقط دستپختت مثل مامانمه دستپختش رو خیلی دوست داشتم
*دوباره فلش بک به چند دقیقه بعد*
مویچیرو رفت روی مبل نشست و یوجیرو هم رفت خوراکی هارو آورد و اون فیلمی که انتخاب کرده بود رو گذاشت
یوجیرو اولش شجاع بازی در میآورد و مثلا نمی ترسید (ریده بود تو خودش)
ولی وقتی خیلی می ترسید مویچیرو رو محکم بغل میکرد 🥺🥺🥺🥺🥺🥺
جفتشون لبووووووووووووءوووووءووءوءو #
*فلش بک به چند ساعت بعد*
یوجیرو:مویچیرو خوابت نمیاد؟؟؟؟من که خیلی خوابم میاد
مویچیرو:منم خوابم میاد
*یوجیرو تختش دونفره بود* *مال زمانی که گیو باهاش بود*
یوجیرو:مویچیرو مویچیرو!!!!برو اونور تخت بخواب منم اینور میخوابم
مویچیرو:باشه
مویچیرو رفت اینور تخت خوابید یوجیرو هم اونور
*فلش بک به صبح*
مویچیرو زود تر بیدار شده بود ولی چون نمی تونست تکون بخوره همونجا مونده بود
(وقتی یوجیرو بیدار شد)
یوجیرو:ای سرم هههههههههههههههههههههههههههههههههههههههه
مویچیرو چرا تو بغلم کردی؟؟؟؟
مویچیرو:تو خودت اومدی توی بغلم منم دیگه همینجوری بودم کاری که نکردم
یوجیرو:ول کن جالا بیا بریم
بقیش برای پارت بعد بای بای
۲.۱k
۳۰ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.