*𝚖𝚢 𝚝𝚛𝚘𝚞𝚋𝚕𝚎*
*𝚖𝚢 𝚝𝚛𝚘𝚞𝚋𝚕𝚎*
Part:³⁰
کوک: اوک میگم دیگه نمیخوام چیزی رو ازت مخفی کنم
ا.ت: خب میشنوم!؟
کوک: همه چی از اونجایی شروع شد که ...
(فلش بک ¹²سال پیش،یک سال قبل از دبیو ی بی تی اس)
کوک: هیونگ کم کم دارن راجب اینکه مافیاییم میفهمن!
نامجون: باید یه کار فعلی پیدا کنیم
جیهوپ: یه فکری دارم!
شوگا: صدای هممون خوبه
جیمین و تهیونگ: خوانندگی؟؟؟!!!!
جین: نمیدونم شاید بهتر باشه نه؟
کوک: موافقم
(⁴سال بعد)
نامجون: جونگ کوک بیا این قرارداد هارو ببر و نشون گی نام بده و بگو امضا کنه . با بادیگارد حتماااا باید بری
کوک: باشه من رفتم خدافض!
نامجون:(یکم مکث)کوک من زیاد سعی نکن به میا نزدیک شی چون مین هیوک خیلی سرش حساسه!
کوک: هی هی چی میگیی هیونگ اون دختر مثل خواهرمه اصلا هم کاری بهش ندارم! دارم میرم دیگه خدافض
.....
گی نام: بیا کوک خوش اومدی!
کوک: فک میکنم مهمون داری؟
گی نام: مین هیوک و میا هستن غریبه نیست بیا تو
کوک: اها
(دیدن که مین هیوک و میا دارن میخندن)
کوک: سلام
میا: اوو سلام داداش (لبخند)
کوک: سلام
(بعد کاغذ بازی و اینا)
کوک: هیونگ من دیگه میرم
میا: بمون دادش شام درست کردم!
کوک: مزاحم نشم؟
مین هیوک: مزاحمی(زیر لب)
کوک: چیزی گفتی؟
مین هیوک: نه نه
گی نام: خب دیگه میمونی!
(شب)
(همه مس*ت بودن)
کوک و گی نام خوابشون برد اما میا و مین هیونک هوشیار بودن ینی اونقدر مس*ت نبودن
مین هیوک:
Part:³⁰
کوک: اوک میگم دیگه نمیخوام چیزی رو ازت مخفی کنم
ا.ت: خب میشنوم!؟
کوک: همه چی از اونجایی شروع شد که ...
(فلش بک ¹²سال پیش،یک سال قبل از دبیو ی بی تی اس)
کوک: هیونگ کم کم دارن راجب اینکه مافیاییم میفهمن!
نامجون: باید یه کار فعلی پیدا کنیم
جیهوپ: یه فکری دارم!
شوگا: صدای هممون خوبه
جیمین و تهیونگ: خوانندگی؟؟؟!!!!
جین: نمیدونم شاید بهتر باشه نه؟
کوک: موافقم
(⁴سال بعد)
نامجون: جونگ کوک بیا این قرارداد هارو ببر و نشون گی نام بده و بگو امضا کنه . با بادیگارد حتماااا باید بری
کوک: باشه من رفتم خدافض!
نامجون:(یکم مکث)کوک من زیاد سعی نکن به میا نزدیک شی چون مین هیوک خیلی سرش حساسه!
کوک: هی هی چی میگیی هیونگ اون دختر مثل خواهرمه اصلا هم کاری بهش ندارم! دارم میرم دیگه خدافض
.....
گی نام: بیا کوک خوش اومدی!
کوک: فک میکنم مهمون داری؟
گی نام: مین هیوک و میا هستن غریبه نیست بیا تو
کوک: اها
(دیدن که مین هیوک و میا دارن میخندن)
کوک: سلام
میا: اوو سلام داداش (لبخند)
کوک: سلام
(بعد کاغذ بازی و اینا)
کوک: هیونگ من دیگه میرم
میا: بمون دادش شام درست کردم!
کوک: مزاحم نشم؟
مین هیوک: مزاحمی(زیر لب)
کوک: چیزی گفتی؟
مین هیوک: نه نه
گی نام: خب دیگه میمونی!
(شب)
(همه مس*ت بودن)
کوک و گی نام خوابشون برد اما میا و مین هیونک هوشیار بودن ینی اونقدر مس*ت نبودن
مین هیوک:
۷.۲k
۱۲ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.