لج یا نفرت(۱۶)
که یهو گوشیم زنگ خورد نامی هیونگ بود جواب دادم
نامی.کوک کجایی(نفس نفس)
کوک.محله ی........هستم
نامی. جین بهم زنگ زد جینا رفته خونه برو خونه
کوک. ب باشه(قطع کرد)
ویو کوک.زود بدو بدو رفتم به سمت خونه که رسیدم و در و زدم که یهو جینا در رو باز کرد همین که دیدمش محکم بغلم کشیدمش و سرم رو تو گردنش فرو بردم و گفتم
کوک. تو کجا بودی ها چرا تلفنت رو جواب نمی دی ؟فکر نمی کردی نگرانت بشیم .تو الان یه ایدلی اگه اتفاقی واست می یوفتاد چی(کمی بغض و خیلی کم داد)
جینا. ا اوپا م من معذرت می خوام
کوک آروم از جینا جدا شدو گفت
کوک. کجا بودی؟
جینا. صبح بعد این که رفتم اتاق خودم دوستم بهم زنگ زد که برم مراقب سگش باشم تا با دوست پسرش بره بیرون و منم وقتی خونش بودم حوصلم سر رفت و خیلی با گوشی بازی کردم که شارژ موبایلم تموم شد (لباس جینا اسلاید ۲)
کوک. یه بار دیگه بدون گفتن بهمون جایی نرو (بعد اون بدون حرفی رفت اتاقش)
شوگا. جینا تو برو استراحت کن و این که از دست کوک ناراحت نشو اون خیلی نگرانت بود
جینا آروم سرش رو تکون می ده و می ره اتاقش
شوگا رفت اتاق کوک و در زد
کوک. بله
شوگا. می تونم باهات حرف بزنم؟
کوک. آره هیونگ
شوگا رفت و رو تخت مقابل صندلی که کوک روش نشسته بود دراز کشید
شوگا. دوستش داری مگه نه؟
کوک. نمی دونم
شوگا. از برق چشمات وقتی نگاهش می کنی معلومه یا این که انقدر نگرانش بودی
کوک. هیونگ وقتی پیششم قلبم تند می زنه ناخودآگاه بهش زول می زنم نگرانش می شم ،ولی بازم مطمئن نیستم یه علاقه ی همیشگیه یا این که هوسه
شوگا. با این که من خیلی از عشق سر در نمی یارم ولی می تونم این یه بار رو بهت بگم که تو واقعا عاشقشی
کوک.ولی اگه اون نباشه چی؟
شوگا اونش با من ته رو می فرستم باهاش حرف بزنه بعد از احساساتش خبر دار می شیم
(خب واسه شما ۵ نفری که فیکم رو می خونین پارت جدید گذاشتم^_^)(انشالله یه روزی از ۵ نفرم بیشتر شه)
نامی.کوک کجایی(نفس نفس)
کوک.محله ی........هستم
نامی. جین بهم زنگ زد جینا رفته خونه برو خونه
کوک. ب باشه(قطع کرد)
ویو کوک.زود بدو بدو رفتم به سمت خونه که رسیدم و در و زدم که یهو جینا در رو باز کرد همین که دیدمش محکم بغلم کشیدمش و سرم رو تو گردنش فرو بردم و گفتم
کوک. تو کجا بودی ها چرا تلفنت رو جواب نمی دی ؟فکر نمی کردی نگرانت بشیم .تو الان یه ایدلی اگه اتفاقی واست می یوفتاد چی(کمی بغض و خیلی کم داد)
جینا. ا اوپا م من معذرت می خوام
کوک آروم از جینا جدا شدو گفت
کوک. کجا بودی؟
جینا. صبح بعد این که رفتم اتاق خودم دوستم بهم زنگ زد که برم مراقب سگش باشم تا با دوست پسرش بره بیرون و منم وقتی خونش بودم حوصلم سر رفت و خیلی با گوشی بازی کردم که شارژ موبایلم تموم شد (لباس جینا اسلاید ۲)
کوک. یه بار دیگه بدون گفتن بهمون جایی نرو (بعد اون بدون حرفی رفت اتاقش)
شوگا. جینا تو برو استراحت کن و این که از دست کوک ناراحت نشو اون خیلی نگرانت بود
جینا آروم سرش رو تکون می ده و می ره اتاقش
شوگا رفت اتاق کوک و در زد
کوک. بله
شوگا. می تونم باهات حرف بزنم؟
کوک. آره هیونگ
شوگا رفت و رو تخت مقابل صندلی که کوک روش نشسته بود دراز کشید
شوگا. دوستش داری مگه نه؟
کوک. نمی دونم
شوگا. از برق چشمات وقتی نگاهش می کنی معلومه یا این که انقدر نگرانش بودی
کوک. هیونگ وقتی پیششم قلبم تند می زنه ناخودآگاه بهش زول می زنم نگرانش می شم ،ولی بازم مطمئن نیستم یه علاقه ی همیشگیه یا این که هوسه
شوگا. با این که من خیلی از عشق سر در نمی یارم ولی می تونم این یه بار رو بهت بگم که تو واقعا عاشقشی
کوک.ولی اگه اون نباشه چی؟
شوگا اونش با من ته رو می فرستم باهاش حرف بزنه بعد از احساساتش خبر دار می شیم
(خب واسه شما ۵ نفری که فیکم رو می خونین پارت جدید گذاشتم^_^)(انشالله یه روزی از ۵ نفرم بیشتر شه)
۱۱.۲k
۰۳ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.