⛓🖇my dady🖇⛓ p.56
یه چند دیقه ای بود که خواب بود رو پام تصمیم گرفتم بیدارش کنم بریم پایین فردا هم کلاس داریم
جیمین:ا.ت
ا.ت:هوم
جیمین: پاشو بریم اینحا هوا کم کم سرد میشه فردا هم کلاس داریم
بلند شد و به سمت اسانسور رفتیم و بعد از سوار شدن طبقه مورد نظر زدیم و امدیم پایین در خوابگاه و باز کردیم و ا.ت یه راس رفت رو تخ.ت منم تیشرتمو دراو..ردم و رفتم کنارش ازش فاصله گرفتم که اذیت نباشه و چشمامو بستم
ویو ا.ت
سویشرتو دراوردم و رفتم رو تخ.ت چشمامو بستم که بالا پایین شدن تخ.ت فهمیدم امد
ذهنم درگیر حرفاش بود
من که خواب نبودم ولی خوب حرفاش بهش که فک میکنم دقیقن منم اونطوریم یعنی منم عاشقش شدم ؟
نمیدونم چشمام و بستم و دیگه به چیزی فک نکردم
(صبح)
با الارم گوشی بیدار شدم و رفتم دستشویی و کارای لازم و انجام دادم جیمین هنوز خواب بود کتابامو تو کیفم گذاشتم و کتابای جیمینم تو کیفش بعد از همه کارا جیمین و رفتم بیدار کنم
ا.ت:جیمین....جیمین پاشو باید بریم سر کلاس
جیمین:هوم...باشه
پاشد و خودشو حاضر کرد و رفتیم بیرون
به سمت کلاس رفتیم و نشستیم رو صندلی
سرم و رو میز گذاشتم و چشامو بستم هنوزم خوابم میومد
استاد امد و بعد از ۱ ساعت درس دادن رفت بیرون و زنگ استراحتمون خورد با جیمین و کوک و بیت نا رفتیم به سمت کافه مدرسه
کوک:چی میخورید
ا.ت :من کیک شکلاتی با قهوه
بیت نا و جیمین:ماهم همین که ا.ت گف
بعد از اوردنشون خوردیم و رفتیم سر کلاس و بعد از ساعت های مزخرف زنگ خورد و به سمت خوابگاه رفتیم
لایک کنید
کامنت:۱۰۰
جیمین:ا.ت
ا.ت:هوم
جیمین: پاشو بریم اینحا هوا کم کم سرد میشه فردا هم کلاس داریم
بلند شد و به سمت اسانسور رفتیم و بعد از سوار شدن طبقه مورد نظر زدیم و امدیم پایین در خوابگاه و باز کردیم و ا.ت یه راس رفت رو تخ.ت منم تیشرتمو دراو..ردم و رفتم کنارش ازش فاصله گرفتم که اذیت نباشه و چشمامو بستم
ویو ا.ت
سویشرتو دراوردم و رفتم رو تخ.ت چشمامو بستم که بالا پایین شدن تخ.ت فهمیدم امد
ذهنم درگیر حرفاش بود
من که خواب نبودم ولی خوب حرفاش بهش که فک میکنم دقیقن منم اونطوریم یعنی منم عاشقش شدم ؟
نمیدونم چشمام و بستم و دیگه به چیزی فک نکردم
(صبح)
با الارم گوشی بیدار شدم و رفتم دستشویی و کارای لازم و انجام دادم جیمین هنوز خواب بود کتابامو تو کیفم گذاشتم و کتابای جیمینم تو کیفش بعد از همه کارا جیمین و رفتم بیدار کنم
ا.ت:جیمین....جیمین پاشو باید بریم سر کلاس
جیمین:هوم...باشه
پاشد و خودشو حاضر کرد و رفتیم بیرون
به سمت کلاس رفتیم و نشستیم رو صندلی
سرم و رو میز گذاشتم و چشامو بستم هنوزم خوابم میومد
استاد امد و بعد از ۱ ساعت درس دادن رفت بیرون و زنگ استراحتمون خورد با جیمین و کوک و بیت نا رفتیم به سمت کافه مدرسه
کوک:چی میخورید
ا.ت :من کیک شکلاتی با قهوه
بیت نا و جیمین:ماهم همین که ا.ت گف
بعد از اوردنشون خوردیم و رفتیم سر کلاس و بعد از ساعت های مزخرف زنگ خورد و به سمت خوابگاه رفتیم
لایک کنید
کامنت:۱۰۰
۱۱.۶k
۱۸ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۰۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.