از نظر دیگران به دیوار زل زده بود و در فکرِ مشکلاتش غرق ش
از نظر دیگران به دیوار زل زده بود و در فکرِ مشکلاتش غرق شده بود ولی اینطور نبود ؛ او از شدت درد به بیحسی رسیده بود ، فکرش پر از هیچ بود ، پر از پوچ بود ، پر از درد بود ، او همیشه میگوید : خوب میشم ، بلاخره روزی میرسد که حالم خوب شود و خوشحال باشم.. ولی راست میگوید؟ این چه حقیقتی است که خود هم به او باور نداد؟ از درد غرق میشود ولی نمیتواند کاری کند ، همهی تلاشش را کرده بود اما احساس شکست داشت . یکبار نه دوبار نه سهبار هم نه او صدتا بار شکست خورد تا خود هم همراه با شکستش ترک خورد و شکست ؛ حقیقت زیبا نیست بعضی وقتها باید حقیقت را حتی از خود هم مخفی کنی!
۴۱۱
۰۳ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.