تک پارتی شوگا
بریم ادامه
الان خیلی از رفتن یونا و ا.ت ناراحتم هر کاری میکنم تا دوباره برگردن ولی ا.ت هیجوره قبول نمیکنه برگرد کره
(اینگلیس)
منو یونگی الان سه سال که از هم جدا شدیم زمانی که فهمیدم چی شده خیلی ناراحت شدم ولی خودم رو جمع و جور کردم دیگه به یونگی اعتماد کنم الان خودم یونارو بزرگ کردم بدون کمک کسی داشتم فکر میکردن که گوشیم زنگ خورد
ا.ت= بله جیمین
جیمین= چلغوز هنوز یاد نگرفتی سلام کنی
ا.ت= جیمین میگی چش یده که زنگ زدی یا گوشی رو قطع کنم
جیمین= باشه شکر خوردم اول باید بهم جایزه بدی
ا.ت= قطع میکنما
جیمین= باشه باشه چه وحشی دختره دیونه میگم وایسا
ا.ت= بگو میشنوم
جیمین= داداشت عاشق شده
ا.ت= چی عاشق شده ایستگاهم کردی برو خدا ی جای دیگه روزیت رو بده
جیمین= نه باور کن عاشق شدم
ا.ت= خوب من چیکار کنم
جیمین= میمون میخوام بیای کره بریم خواستگاریش
ا.ت= جیمین خودت میدونی من بر نمیگردم کره
جیمین= میخوای کمک کنی بهم داداشت برای اولین بار عاشق شده
ا.ت= باشه حالا بهش فکر میکنم ببینم چی میشه
جیمین= امروز ی جواب خوب بهم بده من میخوام فردا برم خواستگاری
ا.ت= باشه حالا چه عجله فردا بلیط میگیرم میام کره باشه
جیمین= باشه اوک بای
ا.ت= بای
از زبون جیمین
بعداز اینکه با ا.ت حرف زدم گوشی رو قطع کردم و دوتا دستام رو کوبیدم رو دستای نامجون
جیمین= هیونگ دیدی چیکارکردم
نامجون = آفرین پسر تو دیگه کی بودی من خبر نداشتم
جیمین= موچی
نامجون = باشه حالا فهمیدیم
جین= بچه ها مطمئنید نقشتون میگیره نه ا.ت خبر داره نه یونگی
جیمین= آره هیونگ مطمئن مطمئن هستیم
جین= باشه فقد خدا کنه مشکی پیش نیاد
جیهوپ= هیونگ چه مشکلی وقتی قراره اون دوتا دوباره باهم دیگه باشن
جیمین= راست میگه جیهوپ هیونگ چیزی نمیتونه مانع من باشه که ا.ت و یونگی رو دوباره بهم برسونم
تا اون لحظه جونگ کوک و تهیونگ ساکت نشسته بودن که جیمین شروع به حرف کرد
جیمین= تهیونگ و جونگ کوک شما نظری ندارین
تهیونگ= من هم با شما موافقم اگه نقشتون خوب پیش بره
جونگ کوک = منمموافقم با حرف تهیونگ
تهیونگ به جونگ کوک نگاه کرد و جونگ کوک ی خنده خرگوشی کرد
جیمین= باشه اوکی
خوب اینم ادامه تک پارتی امید وارم خوشتون بیاد
الان خیلی از رفتن یونا و ا.ت ناراحتم هر کاری میکنم تا دوباره برگردن ولی ا.ت هیجوره قبول نمیکنه برگرد کره
(اینگلیس)
منو یونگی الان سه سال که از هم جدا شدیم زمانی که فهمیدم چی شده خیلی ناراحت شدم ولی خودم رو جمع و جور کردم دیگه به یونگی اعتماد کنم الان خودم یونارو بزرگ کردم بدون کمک کسی داشتم فکر میکردن که گوشیم زنگ خورد
ا.ت= بله جیمین
جیمین= چلغوز هنوز یاد نگرفتی سلام کنی
ا.ت= جیمین میگی چش یده که زنگ زدی یا گوشی رو قطع کنم
جیمین= باشه شکر خوردم اول باید بهم جایزه بدی
ا.ت= قطع میکنما
جیمین= باشه باشه چه وحشی دختره دیونه میگم وایسا
ا.ت= بگو میشنوم
جیمین= داداشت عاشق شده
ا.ت= چی عاشق شده ایستگاهم کردی برو خدا ی جای دیگه روزیت رو بده
جیمین= نه باور کن عاشق شدم
ا.ت= خوب من چیکار کنم
جیمین= میمون میخوام بیای کره بریم خواستگاریش
ا.ت= جیمین خودت میدونی من بر نمیگردم کره
جیمین= میخوای کمک کنی بهم داداشت برای اولین بار عاشق شده
ا.ت= باشه حالا بهش فکر میکنم ببینم چی میشه
جیمین= امروز ی جواب خوب بهم بده من میخوام فردا برم خواستگاری
ا.ت= باشه حالا چه عجله فردا بلیط میگیرم میام کره باشه
جیمین= باشه اوک بای
ا.ت= بای
از زبون جیمین
بعداز اینکه با ا.ت حرف زدم گوشی رو قطع کردم و دوتا دستام رو کوبیدم رو دستای نامجون
جیمین= هیونگ دیدی چیکارکردم
نامجون = آفرین پسر تو دیگه کی بودی من خبر نداشتم
جیمین= موچی
نامجون = باشه حالا فهمیدیم
جین= بچه ها مطمئنید نقشتون میگیره نه ا.ت خبر داره نه یونگی
جیمین= آره هیونگ مطمئن مطمئن هستیم
جین= باشه فقد خدا کنه مشکی پیش نیاد
جیهوپ= هیونگ چه مشکلی وقتی قراره اون دوتا دوباره باهم دیگه باشن
جیمین= راست میگه جیهوپ هیونگ چیزی نمیتونه مانع من باشه که ا.ت و یونگی رو دوباره بهم برسونم
تا اون لحظه جونگ کوک و تهیونگ ساکت نشسته بودن که جیمین شروع به حرف کرد
جیمین= تهیونگ و جونگ کوک شما نظری ندارین
تهیونگ= من هم با شما موافقم اگه نقشتون خوب پیش بره
جونگ کوک = منمموافقم با حرف تهیونگ
تهیونگ به جونگ کوک نگاه کرد و جونگ کوک ی خنده خرگوشی کرد
جیمین= باشه اوکی
خوب اینم ادامه تک پارتی امید وارم خوشتون بیاد
۱۷.۴k
۰۹ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.