عاشقان بمبی پارت 7
عاشقان بمبی پارت 7
مجبور بودم بهش زنگ بزنم و تماس تصویری گرفتم ولی نمیتونستم حرف بزنم و کل ساختمون رو گرفتم
تصویر شوگا
ها این دختره زنگ زده اه
چیه.....
ها اینجا که ساختمون دزداست
رفتم دنبالش وقتی رفتم دنبالش زنگ زدم اکیپ جیم سو و تهیونگ اومدن
تصویر ات
ولم کنیییید
---------
که یهو در رو شکوندن و شروع کردن به زدن هم دیر شده بود اون
پره لعنتی با چاقو زقمم کرد ه بود میخواستم بیهوش بشم که شوگا
اومد و گرفتم و از اونجا خارج شد و منو برد بیمارستان و
ادامه داردد♡
مجبور بودم بهش زنگ بزنم و تماس تصویری گرفتم ولی نمیتونستم حرف بزنم و کل ساختمون رو گرفتم
تصویر شوگا
ها این دختره زنگ زده اه
چیه.....
ها اینجا که ساختمون دزداست
رفتم دنبالش وقتی رفتم دنبالش زنگ زدم اکیپ جیم سو و تهیونگ اومدن
تصویر ات
ولم کنیییید
---------
که یهو در رو شکوندن و شروع کردن به زدن هم دیر شده بود اون
پره لعنتی با چاقو زقمم کرد ه بود میخواستم بیهوش بشم که شوگا
اومد و گرفتم و از اونجا خارج شد و منو برد بیمارستان و
ادامه داردد♡
۱.۱k
۰۵ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.