یک روز میان کتاب خانه کتابی را دیدم که برایم جالب بود
اسم کتاب من می خواهم زنده بمانم و یک کتابی که خیلی دوستش داشتم به نام شازده کوچولو و بعد من این دوتا کتاب رو گرفتم و به سمت خانه ی دوستم رفتم و اسم دوستمم مینا بود و به خانه ی مینا رسیدم بعد از اینکه رسیدم به مینا دوستم گفتم مینا من امروز رفته بودم کتاب خانه
بعد یه کتاب برام جالب بود اسم کتاب می خواهم زنده بمانم و برای دوستمم جالب بود و بعد از چند ساعت من به خانه خودمون برگشتم و تمام
بعد یه کتاب برام جالب بود اسم کتاب می خواهم زنده بمانم و برای دوستمم جالب بود و بعد از چند ساعت من به خانه خودمون برگشتم و تمام
۳.۳k
۱۸ شهریور ۱۴۰۰