*فیک
فیک: عشق مجانی
part:2
کاپل: جنلیسا
جنی: عه یه پیام از داررر.......
جیسو: عههه چیشد
جنی: پاشو حساب کن من میرم بیرون
جیسو: خب چیشده
جنی: رفتیم خونه توضیح میدم
جیسو: مگه قراره بریم خونه من
جنی: آره دیگه من غذام تموم شده
جیسو: اکی
(خونه ساعت۱٠:۴)
جیسو: پتو تو بیار از تو اتاق
جنی: باش، پتو رو انداختم خودمو برت کردم رو جام
جیسو: الان دماغت میشکنه بیشعور
جنی: نه بابا برو بیسکوییت بیار بگم چی شد
جیسو:..........
جنی: از دارک وب برام پیام اومد که یه باند مافیا خیلی معروف به یه جاسوس نیاز داره
جیسو: نکنه میخای بری
جنی: خب من بدنم نرم بوکسم که رفتم تیر اندازیم بلدم چی کم دارم
جیسو: دیوونه شدی
جنی: بابا کار نیاز دارم عههه
نویسنده: خونه خاله که نیست پست قبل و این رو به ده لایک برسونید تا دو پارت دیگه تقدیم نگاهای قشنگتون کنم کنم
part:2
کاپل: جنلیسا
جنی: عه یه پیام از داررر.......
جیسو: عههه چیشد
جنی: پاشو حساب کن من میرم بیرون
جیسو: خب چیشده
جنی: رفتیم خونه توضیح میدم
جیسو: مگه قراره بریم خونه من
جنی: آره دیگه من غذام تموم شده
جیسو: اکی
(خونه ساعت۱٠:۴)
جیسو: پتو تو بیار از تو اتاق
جنی: باش، پتو رو انداختم خودمو برت کردم رو جام
جیسو: الان دماغت میشکنه بیشعور
جنی: نه بابا برو بیسکوییت بیار بگم چی شد
جیسو:..........
جنی: از دارک وب برام پیام اومد که یه باند مافیا خیلی معروف به یه جاسوس نیاز داره
جیسو: نکنه میخای بری
جنی: خب من بدنم نرم بوکسم که رفتم تیر اندازیم بلدم چی کم دارم
جیسو: دیوونه شدی
جنی: بابا کار نیاز دارم عههه
نویسنده: خونه خاله که نیست پست قبل و این رو به ده لایک برسونید تا دو پارت دیگه تقدیم نگاهای قشنگتون کنم کنم
۴.۲k
۲۳ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.