تک پارتی درخواستی نامی
موضوع کل: غمگین 🌚🗿
اسم : اشتباه بزرگ
ات: نامی بس کن اون کاره من نبود من اون پروژه رو برنداشتم چرا نمی فهمی
نامی: اخرین بار خودت تو اتاق کارم بودی ات لطفا شوخی رو بزار کنار و اون پروژه رو بده به من
ات: اه نامی میگم دست من نیست. با داد
یهو گوشم سوزش بدی گرفت دیدم نام بهم سیلی زده
نامی: الان ازم نخوا معذرت خواهی کنم برگه ی پروژه بده چون دیرم شده
گریم گرفت اون تاحالا دست روم بلند نکرده بود بدوبدو از خونه در اومدم نام دید از خونه در اومدم دویید سمتم هی از پشت صدام میزد ولی جواب نمیدادم رسیدم به خیابون که با صدای داد نام متوقف شدم برگشتم سمتش که دیدم داره داد میزنه ات بیا اینور تا خواستم دست بجنبنم ی ماشین محکم بهم برخورد کرد و بعدش سیاهی
.......
دین دین خانم دکتر.. به بخش ای سیو
پاهام رو از استرس به زمین میکوبیدم و گریه می کردم حالم بدجور بد بود اتم بخاطر من تو اتاق عمله
همین جور که گریه میکردم دیدم گوشیم زنگ خورد
درش اوردم و جواب دادم منشی شخصیم بود
فرانک : ببخشید اقای کیم خواستم بگم برگه پروژه دست من هست واسه جلسه امروز دیروز وقتی خونتون بودم بین کاغذ هایی که داشتین بهم میدادین برگه پروژه هم قاطی شون بود
ی لحظه گوشی از دستم افتاد تو شک کامل رفتم
گوشی رو قط کردم و شروع کردم به گریه کردن حالم بود من زندگیم رو زود قضاوت کردم بهش اعتماد نکردم حالا چیکار کنم تو همین حال بودم که دکتر از اتاق عمل در اومد
نامی : اقای دکتر چیشد. با گریه
دکتر: متاسفم این خبر رو میگم همسر شما فوت کردن
نامی: نه نه خواهش میکنم اقای دکتر نهههه. با گریه
نامی : ا. ن تمام دارایی منه نباید انقد راحت ترکم کنه
. با گریه
دکتر: متاسفم من میرم
نامی افتاد رو زانوش و بلند بلند گریه میکرد
این فقد ی تک پارتی عادی نیست این رمان یا تک پارتی بهمون میگه قبل از هر چیزی طرف مقابل رو قضاوت نکنیم چون خودمون بعدا پشیمون میشیم 🌚🌚🌚🦋🦋🦋🦋
اسم : اشتباه بزرگ
ات: نامی بس کن اون کاره من نبود من اون پروژه رو برنداشتم چرا نمی فهمی
نامی: اخرین بار خودت تو اتاق کارم بودی ات لطفا شوخی رو بزار کنار و اون پروژه رو بده به من
ات: اه نامی میگم دست من نیست. با داد
یهو گوشم سوزش بدی گرفت دیدم نام بهم سیلی زده
نامی: الان ازم نخوا معذرت خواهی کنم برگه ی پروژه بده چون دیرم شده
گریم گرفت اون تاحالا دست روم بلند نکرده بود بدوبدو از خونه در اومدم نام دید از خونه در اومدم دویید سمتم هی از پشت صدام میزد ولی جواب نمیدادم رسیدم به خیابون که با صدای داد نام متوقف شدم برگشتم سمتش که دیدم داره داد میزنه ات بیا اینور تا خواستم دست بجنبنم ی ماشین محکم بهم برخورد کرد و بعدش سیاهی
.......
دین دین خانم دکتر.. به بخش ای سیو
پاهام رو از استرس به زمین میکوبیدم و گریه می کردم حالم بدجور بد بود اتم بخاطر من تو اتاق عمله
همین جور که گریه میکردم دیدم گوشیم زنگ خورد
درش اوردم و جواب دادم منشی شخصیم بود
فرانک : ببخشید اقای کیم خواستم بگم برگه پروژه دست من هست واسه جلسه امروز دیروز وقتی خونتون بودم بین کاغذ هایی که داشتین بهم میدادین برگه پروژه هم قاطی شون بود
ی لحظه گوشی از دستم افتاد تو شک کامل رفتم
گوشی رو قط کردم و شروع کردم به گریه کردن حالم بود من زندگیم رو زود قضاوت کردم بهش اعتماد نکردم حالا چیکار کنم تو همین حال بودم که دکتر از اتاق عمل در اومد
نامی : اقای دکتر چیشد. با گریه
دکتر: متاسفم این خبر رو میگم همسر شما فوت کردن
نامی: نه نه خواهش میکنم اقای دکتر نهههه. با گریه
نامی : ا. ن تمام دارایی منه نباید انقد راحت ترکم کنه
. با گریه
دکتر: متاسفم من میرم
نامی افتاد رو زانوش و بلند بلند گریه میکرد
این فقد ی تک پارتی عادی نیست این رمان یا تک پارتی بهمون میگه قبل از هر چیزی طرف مقابل رو قضاوت نکنیم چون خودمون بعدا پشیمون میشیم 🌚🌚🌚🦋🦋🦋🦋
۸.۶k
۳۰ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.