در آغوش تو
چشمای دادشم گرفتم و سریع رفتیم تو اتاق سعی کردم بخواب بونمش آخرم هر دوتامون باهم خوابمون رفت
صبح "
بیدار شدم ولی خبری از مادرم نبود
اونموقع مادر جدا شد و بعد تمومی مدارس منو داداشم
پیش مادرم رفتیم
*پرش زمانی*
الان ۱۲ سالمه و قراره از خیابون رد شم و براس داداشم خوراکی بگیرم چرا؟ چون گیر داده
چراغ راهنما قرمز شد(برای ماشین) منم شروع کردم به راه رفتن البته اون سر خیابون دوستمو دیدم دوید پیش من
همینطور که با هم حرف میزدیم و راه میرفتیم صدای بوق وصدای جیغ میومد منو دوستم ترسیدیم
ولی از پشت ماشینا یه کامیون با سرعت به ماشینا میزد و میومد طرف ما قیافه راننده رو ندیدم داره نزدیک میشه
نه نهههه داداشم اون داره نگاه میکنه کی چشماشو بگیره؟
دوستم بهار هم اینجاست نهه جیغی زدم و چشمامو بستم
................... سکوت ............................
وایسا این دیگه چیه؟؟
صبح "
بیدار شدم ولی خبری از مادرم نبود
اونموقع مادر جدا شد و بعد تمومی مدارس منو داداشم
پیش مادرم رفتیم
*پرش زمانی*
الان ۱۲ سالمه و قراره از خیابون رد شم و براس داداشم خوراکی بگیرم چرا؟ چون گیر داده
چراغ راهنما قرمز شد(برای ماشین) منم شروع کردم به راه رفتن البته اون سر خیابون دوستمو دیدم دوید پیش من
همینطور که با هم حرف میزدیم و راه میرفتیم صدای بوق وصدای جیغ میومد منو دوستم ترسیدیم
ولی از پشت ماشینا یه کامیون با سرعت به ماشینا میزد و میومد طرف ما قیافه راننده رو ندیدم داره نزدیک میشه
نه نهههه داداشم اون داره نگاه میکنه کی چشماشو بگیره؟
دوستم بهار هم اینجاست نهه جیغی زدم و چشمامو بستم
................... سکوت ............................
وایسا این دیگه چیه؟؟
۱.۱k
۱۹ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.