یونگی در گوش ا/ت با صدای بم گفت
یونگی در گوش ا/ت با صدای بم گفت
یونگی.اومدم پیشت چاگی
ا/ت درجا بلند شد و از یونگی دور شد یونگی هعی سعی میکرد به ا/ت نزدیک بشه اما اون هعی عقب میرفت
ا/ت.یو یونگی تو اینجا چیکار میکنی
یونگی.اومدم پیش بیبیم
ا/ت.لطفا از اینجا برو
یونگی.چرا برم من که تازه پیدات کردم
ا/ت.لطفا باهام کاری نداشته باش( بغض)
یونگی.من حتی اگه یه عالمه آدم هم بکشم به تو آسیبی نمیرسونم حالا هم بیا بریم ماشین جلوی دره
ا/ت.من جایی نمیام
یونگی.اعصاب منو به هم نریز گفتم بیا یعنی بیا( عربده)
یونگی که دید ا/ت تکون نمیخوره با چشای درشتش داره به یونگی نگاه میکنه یونگی یه دستمال از جیبش درآورد و یه چیزی بهش زد و ا/ت رو براید استایل بغل کرد و گذاشتش روی مبل و افتاد روش دستمال رو جلوی دهن و دماغ ا/ت گذاشت ا/ت سعی کرد نفس نکشه اما دیگه نفس کم آورد با دومین نفس بیهوش شد
یونگی.ببخشید ملکم اما مجبور بودم
یونگی چشمش به دست ا/ت افتاد حلقه توی نبود یاد خاطرات گذشته افتاد
《فلش بک به دوسال پیش》
روز فارغ و تحصیلی ا/ت بود جشن شروع شده بود و ا/ت با چشاش دنبال یونگی میگشت اما پیدا نکرد بعد از این که جشن تموم شد ا/ت رفت بیرون دید یه مرد سیاه پوش داره میاد سمتش واضح تر که دید اون یونگی بود قشنگ روبه روش وایساده بود با صورت خونی
ا/ت.یونگی چرا اینطوری شدی عشقم جواب بده یونگی
یونگی.نگران نباش من حالم خوبه اینو بگیر قول بده همیشه مال من بمونی
ا/ت.من همین الانشم متل توام
یونگی بوسه ای روی لب های معشوقه اش زد و رفت
ا/ت که کنجکاو بود اون کجا رفت جعبه رو باز کرد و دید حلقه توشه اما چرا الان چرا با صورت خونی چرا اینطوری هزاران تا سوال بی جواب توی ذهنش بود که فقط یونگی میتونست جواب بده اما اون کجاست چیکار میکنه
《فلش بک به حال》
بچه ها اینم پارت جدید فعلا اینو طناز نوشته اگه پارت بعدی رو گذاشت براتون میزارم راستی بعضی هاتون میگید آیدی طناز و دیانا رو براتون بزارم بچه ها من با اونا یه گروه داریم که توش فیک مینویسم پارت هارو با کمک همدیگه مینویسیم دوستون دارم🩵🩷
یونگی.اومدم پیشت چاگی
ا/ت درجا بلند شد و از یونگی دور شد یونگی هعی سعی میکرد به ا/ت نزدیک بشه اما اون هعی عقب میرفت
ا/ت.یو یونگی تو اینجا چیکار میکنی
یونگی.اومدم پیش بیبیم
ا/ت.لطفا از اینجا برو
یونگی.چرا برم من که تازه پیدات کردم
ا/ت.لطفا باهام کاری نداشته باش( بغض)
یونگی.من حتی اگه یه عالمه آدم هم بکشم به تو آسیبی نمیرسونم حالا هم بیا بریم ماشین جلوی دره
ا/ت.من جایی نمیام
یونگی.اعصاب منو به هم نریز گفتم بیا یعنی بیا( عربده)
یونگی که دید ا/ت تکون نمیخوره با چشای درشتش داره به یونگی نگاه میکنه یونگی یه دستمال از جیبش درآورد و یه چیزی بهش زد و ا/ت رو براید استایل بغل کرد و گذاشتش روی مبل و افتاد روش دستمال رو جلوی دهن و دماغ ا/ت گذاشت ا/ت سعی کرد نفس نکشه اما دیگه نفس کم آورد با دومین نفس بیهوش شد
یونگی.ببخشید ملکم اما مجبور بودم
یونگی چشمش به دست ا/ت افتاد حلقه توی نبود یاد خاطرات گذشته افتاد
《فلش بک به دوسال پیش》
روز فارغ و تحصیلی ا/ت بود جشن شروع شده بود و ا/ت با چشاش دنبال یونگی میگشت اما پیدا نکرد بعد از این که جشن تموم شد ا/ت رفت بیرون دید یه مرد سیاه پوش داره میاد سمتش واضح تر که دید اون یونگی بود قشنگ روبه روش وایساده بود با صورت خونی
ا/ت.یونگی چرا اینطوری شدی عشقم جواب بده یونگی
یونگی.نگران نباش من حالم خوبه اینو بگیر قول بده همیشه مال من بمونی
ا/ت.من همین الانشم متل توام
یونگی بوسه ای روی لب های معشوقه اش زد و رفت
ا/ت که کنجکاو بود اون کجا رفت جعبه رو باز کرد و دید حلقه توشه اما چرا الان چرا با صورت خونی چرا اینطوری هزاران تا سوال بی جواب توی ذهنش بود که فقط یونگی میتونست جواب بده اما اون کجاست چیکار میکنه
《فلش بک به حال》
بچه ها اینم پارت جدید فعلا اینو طناز نوشته اگه پارت بعدی رو گذاشت براتون میزارم راستی بعضی هاتون میگید آیدی طناز و دیانا رو براتون بزارم بچه ها من با اونا یه گروه داریم که توش فیک مینویسم پارت هارو با کمک همدیگه مینویسیم دوستون دارم🩵🩷
۷.۲k
۰۳ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.