𝐩𝐭:𝟐𝟏𝐌𝐲 𝐀𝐧𝐠𝐢𝐥 𝐌𝐨𝐜𝐡𝐢𝐲
جیمین:آماده ایننن؟؟؟
تهیونگ:آرههههه
جیمین ویو:
بچها اومدن و سوار ماشین شدیم و من رانندگی کردم
کوک:جیمیننن گاز بدههههه
جیمین:میترسم ماشینو بگیرن
ا.ت:اشکال ندارهههه مهم اینه ک خوش میگذرونیم اوپااا
جیمین:اوکی بیب
کوک:ایوووععع بیبب؟؟؟ بعدشم چرا ا.ت گف قبول کردییی من گفتم گفتی نههه
ا.ت زبون در آورد و برگشت صورتشو طرف کوک آورد
ا.ت:ههه بسوزززز جیمین منو خیلی دوست دارهههه به خاطر همین بهم گوش میدههههه
کوک:دقت کردی چقدر دلم میخواد خفت کنم؟☺
ا.ت:اگه مردن رو دوست داری بیا خفم کنننن
ا.ت و جونگکوکی با هم صمیمی ان...و شوخی زیاد دارن پس اشکالی نداره دخالتی نمیکنم..ولی اگه کوک چیزی گف که خوشم نیومد دخالت میکنم...به هر حال این زندگی ا.تست
بعد 20 مین رسیدیم شهر بازی
میسو:هووووو رسیدیممممممممممم
کوک:تهیونگ میا بیدار شینننن مثل دوتا خرس گریزلی خوابیدنننن
ا.ت:کوک لحنت درست نیست اینجوری بیدار نمیشن...
کوک:پس چجوری خانومه دانااا؟!
ا.ت:اهم اهم(صاف کردن گلو)
*داد*پاشیییییین دیگهههههه پدصگاااااااا بیدار میشین یا بیام همین گوشیو تا تههههه بکنم تو حلقتون بعد از خشتک دارتون بزنممممم؟؟؟؟؟؟
میسو:من از بینتون مرخص میشم...
کوک:منم همینطور بمیرم برات جیمین هیونگ بمیرم بزات قراره چی بکشی
جیمین:اوکی ا.ت من گوه بخورم کاری کنم که عصبی بشی...میدونی چقد دوست دارم؟؟
ا.ت:*کیوت*میدونم اوپاااا منم دوست دارم پس مراقب خودیت باش تا جرت ندم چاگیا🥺
از ون پیاده شدیم و تصمیم گرفتیم هر کاپلی یه طرف بره و آخرش همه با هم بریم یه بازی تیمی..
رفتیم طرف پمشک(همون پشمک ولی دوست داشتم اینطولی بگم:») فروشی که دیدم ا.ت با ذوق داره نگاهشون میکنه، چشماش شبیه مرواربد شدن..دلم میخواد لپاشو گاز بگیرمم
دستشو ول کردم و با دوتا دستام صورتشو قاب گرفتم و تند تند همه جای صورتشو بوسیدمم و لپاشو کشیدم و یه بوسه ی تقریبا محکم روی لبش کاشتم.با تعجب و لپای گل انداخته نگاهم میکرد..
جیمین:کوشولوی من پمشک میخوادد؟؟؟🥺بیا اوپا برات بخرههه کیوت خولدنیی(خوردنی)
ا.ت:*ذوق صگی*اوهومممم اوپااا، بخر براممم
رفتیم طرف پشمک فروشی و به پشمک صورتی گرفتیم و دادمش ا.ت پشمکه صورتش رو پوشونده بود به کیوتیش خندیدم و دستشو گرفتم و رفتیم به جا نشستیم
داشت پشمکش رو میخورد که یه گاز از پشمکش خوردم
ا.ت:یااا مال من بوددد
جیمین:منم میخوام خببب همشو خودت خوردییی
ا.ت:زودتر میخورم بهت نرسهه
یه تیکه ی بزرگ برداشت و گذاشت توی دهنش داست آروم آروم میخورد که گردنش رو گرفتم و سرش رو نزدیک صورتم کردم و پشمکی که توی دهنش بود رو توی دهنم کردم و شروع کردم به خوردن....
𝐋𝐢𝐤𝐞:𝟔
_________________
با اینکه شرطا نرسیده بود یه پارت جدید آپ کردم به خاطر موچی کوشولو~~
تهیونگ:آرههههه
جیمین ویو:
بچها اومدن و سوار ماشین شدیم و من رانندگی کردم
کوک:جیمیننن گاز بدههههه
جیمین:میترسم ماشینو بگیرن
ا.ت:اشکال ندارهههه مهم اینه ک خوش میگذرونیم اوپااا
جیمین:اوکی بیب
کوک:ایوووععع بیبب؟؟؟ بعدشم چرا ا.ت گف قبول کردییی من گفتم گفتی نههه
ا.ت زبون در آورد و برگشت صورتشو طرف کوک آورد
ا.ت:ههه بسوزززز جیمین منو خیلی دوست دارهههه به خاطر همین بهم گوش میدههههه
کوک:دقت کردی چقدر دلم میخواد خفت کنم؟☺
ا.ت:اگه مردن رو دوست داری بیا خفم کنننن
ا.ت و جونگکوکی با هم صمیمی ان...و شوخی زیاد دارن پس اشکالی نداره دخالتی نمیکنم..ولی اگه کوک چیزی گف که خوشم نیومد دخالت میکنم...به هر حال این زندگی ا.تست
بعد 20 مین رسیدیم شهر بازی
میسو:هووووو رسیدیممممممممممم
کوک:تهیونگ میا بیدار شینننن مثل دوتا خرس گریزلی خوابیدنننن
ا.ت:کوک لحنت درست نیست اینجوری بیدار نمیشن...
کوک:پس چجوری خانومه دانااا؟!
ا.ت:اهم اهم(صاف کردن گلو)
*داد*پاشیییییین دیگهههههه پدصگاااااااا بیدار میشین یا بیام همین گوشیو تا تههههه بکنم تو حلقتون بعد از خشتک دارتون بزنممممم؟؟؟؟؟؟
میسو:من از بینتون مرخص میشم...
کوک:منم همینطور بمیرم برات جیمین هیونگ بمیرم بزات قراره چی بکشی
جیمین:اوکی ا.ت من گوه بخورم کاری کنم که عصبی بشی...میدونی چقد دوست دارم؟؟
ا.ت:*کیوت*میدونم اوپاااا منم دوست دارم پس مراقب خودیت باش تا جرت ندم چاگیا🥺
از ون پیاده شدیم و تصمیم گرفتیم هر کاپلی یه طرف بره و آخرش همه با هم بریم یه بازی تیمی..
رفتیم طرف پمشک(همون پشمک ولی دوست داشتم اینطولی بگم:») فروشی که دیدم ا.ت با ذوق داره نگاهشون میکنه، چشماش شبیه مرواربد شدن..دلم میخواد لپاشو گاز بگیرمم
دستشو ول کردم و با دوتا دستام صورتشو قاب گرفتم و تند تند همه جای صورتشو بوسیدمم و لپاشو کشیدم و یه بوسه ی تقریبا محکم روی لبش کاشتم.با تعجب و لپای گل انداخته نگاهم میکرد..
جیمین:کوشولوی من پمشک میخوادد؟؟؟🥺بیا اوپا برات بخرههه کیوت خولدنیی(خوردنی)
ا.ت:*ذوق صگی*اوهومممم اوپااا، بخر براممم
رفتیم طرف پشمک فروشی و به پشمک صورتی گرفتیم و دادمش ا.ت پشمکه صورتش رو پوشونده بود به کیوتیش خندیدم و دستشو گرفتم و رفتیم به جا نشستیم
داشت پشمکش رو میخورد که یه گاز از پشمکش خوردم
ا.ت:یااا مال من بوددد
جیمین:منم میخوام خببب همشو خودت خوردییی
ا.ت:زودتر میخورم بهت نرسهه
یه تیکه ی بزرگ برداشت و گذاشت توی دهنش داست آروم آروم میخورد که گردنش رو گرفتم و سرش رو نزدیک صورتم کردم و پشمکی که توی دهنش بود رو توی دهنم کردم و شروع کردم به خوردن....
𝐋𝐢𝐤𝐞:𝟔
_________________
با اینکه شرطا نرسیده بود یه پارت جدید آپ کردم به خاطر موچی کوشولو~~
۲.۷k
۱۰ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.