شیفت شب...
شیفت شب...
P1
"سلام من ا.ت هستم..۳ ساله که با جونگ کوک ازدواج کردم و دیوانه بار عاشق همیم...اون دکتره و یکی از معروف ترین بیمارستان های کره رو داره! راستش یک هفته ای میشه که اون شیفت شب کار میکنه و الان ۳ روزی میشه که بهم بی محلی میکنه و سرد رفتار میکنه."
ا.ت: صبح بخیر(لبخند)
کوک: صبح بخیر(سرد)
ا.ت: امشب هم بیمارستانی؟
کوک: آره
ا.ت: ن..نمیشه امشب رو خونه باشی و بریم بیرون؟
کوک: نه نمیشه..مگه کارم بازیه که ولش کنم(کمی بلند)
ا.ت: ب..باشه(بغض)
"ویو ا.ت"
"الان ساعت ۸ شبه و کوک تازه رفت سرکار..امروز فقط صبح باهم صحبت کوتاه داشتیم که اونم به دعوا ختم شد..نمیدونم این چند روز چی شد که داره اینطوری رفتار میکنه!
تو فکر خودم بودم که یه پیامک از ناشناس برام اومد.."
ناشناس: سلام خانم جئون سوهو هستم راستش نمیخواستم تا آخر عمر با همچین آدمی زندگی کنید پس خواستم شما رو هم از این موضوع آگاه کنم.
واقعا قصد جدا کردنتون رو ندارم فقط خواستم بدونید آقای جئون چجور آدمی هستن!
"ویو ا.ت"
"سوهو دست راست جونگ کوک هست..اما از این پیامش سر در نمیارم..یعنی چی؟اون داره درباره ی کوک میگه اما اون مگه چیکار کرده؟!"
"پیام ا.ت و سوهو"
ا.ت: سلام سوهو..منظورت چیه؟
سوهو: ببخشید خانم جئون..
ا.ت: چرا سوهو؟
"ویو ا.ت"
"با عکسی که فرستاد قلبم رو برای لحظه ای احساس نکردم..او..اون کوک بود؟ داشت سنا رو میبوسید؟ ن..نه این امکان نداره. فقط امیدوارم اشتباه باشه! لباسم و پوشیدم و حرکت کردم..."
P1
"سلام من ا.ت هستم..۳ ساله که با جونگ کوک ازدواج کردم و دیوانه بار عاشق همیم...اون دکتره و یکی از معروف ترین بیمارستان های کره رو داره! راستش یک هفته ای میشه که اون شیفت شب کار میکنه و الان ۳ روزی میشه که بهم بی محلی میکنه و سرد رفتار میکنه."
ا.ت: صبح بخیر(لبخند)
کوک: صبح بخیر(سرد)
ا.ت: امشب هم بیمارستانی؟
کوک: آره
ا.ت: ن..نمیشه امشب رو خونه باشی و بریم بیرون؟
کوک: نه نمیشه..مگه کارم بازیه که ولش کنم(کمی بلند)
ا.ت: ب..باشه(بغض)
"ویو ا.ت"
"الان ساعت ۸ شبه و کوک تازه رفت سرکار..امروز فقط صبح باهم صحبت کوتاه داشتیم که اونم به دعوا ختم شد..نمیدونم این چند روز چی شد که داره اینطوری رفتار میکنه!
تو فکر خودم بودم که یه پیامک از ناشناس برام اومد.."
ناشناس: سلام خانم جئون سوهو هستم راستش نمیخواستم تا آخر عمر با همچین آدمی زندگی کنید پس خواستم شما رو هم از این موضوع آگاه کنم.
واقعا قصد جدا کردنتون رو ندارم فقط خواستم بدونید آقای جئون چجور آدمی هستن!
"ویو ا.ت"
"سوهو دست راست جونگ کوک هست..اما از این پیامش سر در نمیارم..یعنی چی؟اون داره درباره ی کوک میگه اما اون مگه چیکار کرده؟!"
"پیام ا.ت و سوهو"
ا.ت: سلام سوهو..منظورت چیه؟
سوهو: ببخشید خانم جئون..
ا.ت: چرا سوهو؟
"ویو ا.ت"
"با عکسی که فرستاد قلبم رو برای لحظه ای احساس نکردم..او..اون کوک بود؟ داشت سنا رو میبوسید؟ ن..نه این امکان نداره. فقط امیدوارم اشتباه باشه! لباسم و پوشیدم و حرکت کردم..."
۱۶.۱k
۱۷ شهریور ۱۴۰۳