هی هی هی .... برو عقب ! کی بهت اجازه داد منو ببوسی؟
_هی هی هی .... برو عقب ! کی بهت اجازه داد منو ببوسی؟
جونگ کوک با چشم های درشت شده پرسید و تهیونگ رو به عقب هل داد
تهیونگ چشمکی به پسر شیرین رو به روش زد و کنار گوشش زمزمه کرد:
_من برای لمس کردن دارایی خودم نیاز به اجازه ندارم بیبی
جونگ کوک ضربان کر کننده قلبش رو نادیده گرفت و با حس لب های تهیونگ روی گردنش ، داغ شد
_ت...ته...برو کنار
_یکی اینجا خجالت میکشه مگه نه ؟
جونگ کوک با چشم های درشت شده پرسید و تهیونگ رو به عقب هل داد
تهیونگ چشمکی به پسر شیرین رو به روش زد و کنار گوشش زمزمه کرد:
_من برای لمس کردن دارایی خودم نیاز به اجازه ندارم بیبی
جونگ کوک ضربان کر کننده قلبش رو نادیده گرفت و با حس لب های تهیونگ روی گردنش ، داغ شد
_ت...ته...برو کنار
_یکی اینجا خجالت میکشه مگه نه ؟
۶.۷k
۰۸ آذر ۱۴۰۰
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.