P12
P12
غریبه:مهمون من
ا/ت:اووو ممنونم
نامجون:(دورم شلوغه اما تمام حواسم رو ا/ته اون بدن داره دیوونم میکنه. میخامش. یاا نامجونا دیوونه شدی؟ داری چیکار میکنی؟خیلی وقته رابطه نداشتی احتمالا بخاطر اونه. اما این همه دختر چرا فقط اون.دارم دیوونه میشم)
نامجون:یه شامپاین دیگه لطفا
دختر:اوه ددی این ششمین بطریه که میخوری .
(نشست وسط پای نامی و خودش بهش میمالید)
نامجون:آه دارم دیوونه میشم
دختر: اوه ددی بیا انجامش بدیم
نامجون:(با صحنه ای که دیدم خون جلوچشام رو گرفت اون مرد داره بدن ا/ت رو لمس میکنه با سرعت و اعصبانیت سمتشون رفتم)
محکم دست پسره رو کشید و رو زمین انداخت
نامی:دقیقا داری چه غلطی میکنی مرتیکهه؟
پسره:تو کدوم خری ای گمشو .
نامجون:بدوم هیچ حرفی فقط مثل سگ زدش.
(ا/ت کاملا مست و منگ بود)
نامجون :دست ا/ت رو محکم گرفت و به سمت می کشوندش.
ا/ت:چرا انقدر عصبانی ای من که واقعا زنت نیستم تو ام صاحب من نیستی که اینجوری میکشیتممم (صداش از ته چاه میاد😂)
نامی:پرتش کرد تو ماشین .بیبی گرل کار خیلی اشتباهی کردی نباید منو عصبی کنیی.
ا/ت:ناله ریزی کرد .ایششش خیلی گرمه داره خفم میکنه(هعی با لباسش ور میرفتم)
ا/ت:(زیپ لباسش رو کشید پایین و پشتش رو به نامی کرد)لطفا بازش کن دیگه نمیتونم .
نامی:بند سوتینش رو باز کردم و درش آوردم اما دیگه نتونستم تحمل کنم و سینه هاشو محکم تو دستام گرفتمو لباش رو محکم مک میزدم .
اهم اهم اهم ادامه دادن😂نامجون رو به ا/ت :اههه بیبی گرل الان دیگه من صاحبتم
بعدش به سمت عمارت حرکت کردن و رسیدن.
نامجون:ا/ت رو برآید بقل کرد و تو تخت خودش گذاشت و کنارش خابید
غریبه:مهمون من
ا/ت:اووو ممنونم
نامجون:(دورم شلوغه اما تمام حواسم رو ا/ته اون بدن داره دیوونم میکنه. میخامش. یاا نامجونا دیوونه شدی؟ داری چیکار میکنی؟خیلی وقته رابطه نداشتی احتمالا بخاطر اونه. اما این همه دختر چرا فقط اون.دارم دیوونه میشم)
نامجون:یه شامپاین دیگه لطفا
دختر:اوه ددی این ششمین بطریه که میخوری .
(نشست وسط پای نامی و خودش بهش میمالید)
نامجون:آه دارم دیوونه میشم
دختر: اوه ددی بیا انجامش بدیم
نامجون:(با صحنه ای که دیدم خون جلوچشام رو گرفت اون مرد داره بدن ا/ت رو لمس میکنه با سرعت و اعصبانیت سمتشون رفتم)
محکم دست پسره رو کشید و رو زمین انداخت
نامی:دقیقا داری چه غلطی میکنی مرتیکهه؟
پسره:تو کدوم خری ای گمشو .
نامجون:بدوم هیچ حرفی فقط مثل سگ زدش.
(ا/ت کاملا مست و منگ بود)
نامجون :دست ا/ت رو محکم گرفت و به سمت می کشوندش.
ا/ت:چرا انقدر عصبانی ای من که واقعا زنت نیستم تو ام صاحب من نیستی که اینجوری میکشیتممم (صداش از ته چاه میاد😂)
نامی:پرتش کرد تو ماشین .بیبی گرل کار خیلی اشتباهی کردی نباید منو عصبی کنیی.
ا/ت:ناله ریزی کرد .ایششش خیلی گرمه داره خفم میکنه(هعی با لباسش ور میرفتم)
ا/ت:(زیپ لباسش رو کشید پایین و پشتش رو به نامی کرد)لطفا بازش کن دیگه نمیتونم .
نامی:بند سوتینش رو باز کردم و درش آوردم اما دیگه نتونستم تحمل کنم و سینه هاشو محکم تو دستام گرفتمو لباش رو محکم مک میزدم .
اهم اهم اهم ادامه دادن😂نامجون رو به ا/ت :اههه بیبی گرل الان دیگه من صاحبتم
بعدش به سمت عمارت حرکت کردن و رسیدن.
نامجون:ا/ت رو برآید بقل کرد و تو تخت خودش گذاشت و کنارش خابید
۶.۸k
۰۴ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.