bts atone vkook
ترانهای که برایم خواندی،هنوز هم به یاد دارم.
گفتی که هیچگاه فراموشش نکنم و من از یاد نبردمش.
آن شب...کنار هم ایستادیم و تو برایم از عشق گفتی...از اینکه چقدر دوست داشتنِ دیگری زیباست...از اینکه مرا دوست داری...
من اما ترسیدم...آنقدر در زندگیام تنها شدم...آنقدر فریب خوردهام...که ترسیدم.
به من اطمینانِ ماندن دادی و زیر گوشم ترانهای خواندی...
گفتی قلب تو میبخشد و قلب من میگیرد...و سرنوشتِ من مقدر شده،مردن از عشق.
بعد از جداییمان،هرگز این مسیر را نیامدم...امروز اما ندای آشنای این ترانه به گوشم خورد و قلبِ سرکشم دستور داد بیایم...
همه چیز بود...من،باران،ترانهمان،شب...اما تو نبودی...
گفتی که هیچگاه فراموشش نکنم و من از یاد نبردمش.
آن شب...کنار هم ایستادیم و تو برایم از عشق گفتی...از اینکه چقدر دوست داشتنِ دیگری زیباست...از اینکه مرا دوست داری...
من اما ترسیدم...آنقدر در زندگیام تنها شدم...آنقدر فریب خوردهام...که ترسیدم.
به من اطمینانِ ماندن دادی و زیر گوشم ترانهای خواندی...
گفتی قلب تو میبخشد و قلب من میگیرد...و سرنوشتِ من مقدر شده،مردن از عشق.
بعد از جداییمان،هرگز این مسیر را نیامدم...امروز اما ندای آشنای این ترانه به گوشم خورد و قلبِ سرکشم دستور داد بیایم...
همه چیز بود...من،باران،ترانهمان،شب...اما تو نبودی...
۸۴۳
۰۷ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.