^تک پارتی جیهوپ^
" با استرس به چهره ی خودت داخل آینه خیره شدی و سعی در آروم کردن خودت داشتی.. "
+ هی ا.ت!.. آروم باش!.. چیزی نیست که.. فقط قراره کراش چندین سالت توی فیلم بهت اعتراف کنه و ی صحنه ی بوسه رو اجرا کنین..همین!
"بعد از چند نفس عمیق، از دستشویی خارج شدی..
صدای کارگردان موجب استرس بیشترت شد.."
- خیله خب.. کیم ا.ت هم اومد، شروع میکنیم!
یک.. دو.. سه.. حرکت!
"نگاهت رو به هوسوک که ذره ای اضطراب درونش دیده نمیشد دادی.."
+ خب هوسوک شی!.. چی میخواستی بهم بگی؟!
- مدتها بود منتظر این لحظه بودم پرنسس!..
لحظه ای که بتونم برای خودم داشته باشمت و تو مال من باشی!..
صادقانه بگم.. تو تنها کسی هستی که وقتی میبینمش قلبم بیشتر از هربار میتپه..
موهات،لبهات،چشمات و تک تک اجزای صورتت برام قشنگن..
همیشه وقتی با بقیه شیپت میکردن کلی حرص میخوردم!
من ی تار موت ک هیچ، فکرتم به کسی نمیدم؛
"دست هاش دور کمر باریکت حلقه شد.."
- منو ببخش اگه انقدر دوست دارم و کاری ازم بر نمیاد!..
"لبهاش رو نزدیکت کرد و بوسه رو آغاز کرد.."
چند دقیقه بعد صدای کارگردان که میگفت (کات) شنیده شد..
اما هوسوک همچنان داشت ادامه میداد..
یاد حرفاش افتادی.. هیچکدوم از اونها توی دیالوگها نبود!..
The end
اینو بهتر تونستم بازنویسی کنم..
ولی کاور قبلیش رو پیدا نکردم..
به هرحال، لطفا حمایت کنید:))
بزودی احتمالا بجز بازنویسی،جدید بنویسم..
شبتون بخیر🤍
+ هی ا.ت!.. آروم باش!.. چیزی نیست که.. فقط قراره کراش چندین سالت توی فیلم بهت اعتراف کنه و ی صحنه ی بوسه رو اجرا کنین..همین!
"بعد از چند نفس عمیق، از دستشویی خارج شدی..
صدای کارگردان موجب استرس بیشترت شد.."
- خیله خب.. کیم ا.ت هم اومد، شروع میکنیم!
یک.. دو.. سه.. حرکت!
"نگاهت رو به هوسوک که ذره ای اضطراب درونش دیده نمیشد دادی.."
+ خب هوسوک شی!.. چی میخواستی بهم بگی؟!
- مدتها بود منتظر این لحظه بودم پرنسس!..
لحظه ای که بتونم برای خودم داشته باشمت و تو مال من باشی!..
صادقانه بگم.. تو تنها کسی هستی که وقتی میبینمش قلبم بیشتر از هربار میتپه..
موهات،لبهات،چشمات و تک تک اجزای صورتت برام قشنگن..
همیشه وقتی با بقیه شیپت میکردن کلی حرص میخوردم!
من ی تار موت ک هیچ، فکرتم به کسی نمیدم؛
"دست هاش دور کمر باریکت حلقه شد.."
- منو ببخش اگه انقدر دوست دارم و کاری ازم بر نمیاد!..
"لبهاش رو نزدیکت کرد و بوسه رو آغاز کرد.."
چند دقیقه بعد صدای کارگردان که میگفت (کات) شنیده شد..
اما هوسوک همچنان داشت ادامه میداد..
یاد حرفاش افتادی.. هیچکدوم از اونها توی دیالوگها نبود!..
The end
اینو بهتر تونستم بازنویسی کنم..
ولی کاور قبلیش رو پیدا نکردم..
به هرحال، لطفا حمایت کنید:))
بزودی احتمالا بجز بازنویسی،جدید بنویسم..
شبتون بخیر🤍
۱۲.۸k
۱۹ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.