پارت ۸
(" رُمـــــــــانِـــــــــ دِلِــــــــــ بــــــــی قَــــــــرارِ مَـــــــــنــــــــ ")
ارسلان: رفتیم ناهار خوردیم زود غروب شد کلا نخوابیدم رفتیم لامپ گرفتیم یکم واسه خونه خرید کردم کلا واسه شرکت برشکست شدم
دیانا:ارسلان ماهواره بخره خیلی خوب میشه
نیکا:عمراً واسه ما بخره
دیانا: نه خیرم باید بخره باید یه کاری کنیم که بخره
دیانا:حرف مفت نزنی هااا
نیکا:خب نمکو
دیانا:بیا
نیکا:امیر گفته واسه تولدم میخواد گوشی بخره
دیانا:ارسلان یکی نمیگیر5۰ تا میگیره
نیکا:امیر یکی میخره خلاس
دیانا:خب دیگه ولش اصلاً
نیکا: دیانا دیانا ارسلان اومد
دیانا:بسم الله الر رحمٰن الر رحیم
نیکا:چرا بسم الله الر رحمٰن الر رحیم
دیانا:هیچی ولش
نیکا:اوکی
ارسلان:دیانااا
نیکا:دیانا سریع باش
دیانا:جانم
ارسلان:بیا
دیانا: رفتم پیشش نشتم یکم با موهام ور رفت یکم بهش نزدیک شدم
ارسلان:دیانا میخوام عمارت بخرم یکی از دوستام پول داد یکی واسه ما همین یکی هم واسه نیکا و امیر خوبه
دیانا:خوبه فاصلش با این جا چقدره
ارسلان:فاصله ی زیادی نداره تازه میهوام ماهواره هم بخرم
دیانا:هورااااا
ارسلان:نیکا بیا بشین
نیکا:نمیخوام دارم غذا درست میکنم
ارسلان:میگم بیا
نیکا: هیچی نگفتم رفتم نشستم پیش دیانا
دیانا ازم چند قدم فاصله گرفت میدونم از دستم ناراحت شد
به ارسلان نزدیک شدم بیش ارسلان نشتم
ارسلان:نیکا گوش کن من پول دارم میخوام عمارت بگیرم از اینجام فاصله ایی ندارد تو میتونی هر روز پیش دیانا بیای
خونه رو نمیفروشم میدم به شما بدون هیچ پولی تو امیر باهم زندگی کنید
نیکا:مرسی
ارسلان:این خونه ماهواره داره که اون بالا
نیکا و دیانا:ارسلاننننننننن مسخره گیر اوردی
ارسلان:حالا شام چیه؟
دیانا:سوپرایز منه
اگه دوست دارید منو 5۰ تایی کنید
ارسلان: رفتیم ناهار خوردیم زود غروب شد کلا نخوابیدم رفتیم لامپ گرفتیم یکم واسه خونه خرید کردم کلا واسه شرکت برشکست شدم
دیانا:ارسلان ماهواره بخره خیلی خوب میشه
نیکا:عمراً واسه ما بخره
دیانا: نه خیرم باید بخره باید یه کاری کنیم که بخره
دیانا:حرف مفت نزنی هااا
نیکا:خب نمکو
دیانا:بیا
نیکا:امیر گفته واسه تولدم میخواد گوشی بخره
دیانا:ارسلان یکی نمیگیر5۰ تا میگیره
نیکا:امیر یکی میخره خلاس
دیانا:خب دیگه ولش اصلاً
نیکا: دیانا دیانا ارسلان اومد
دیانا:بسم الله الر رحمٰن الر رحیم
نیکا:چرا بسم الله الر رحمٰن الر رحیم
دیانا:هیچی ولش
نیکا:اوکی
ارسلان:دیانااا
نیکا:دیانا سریع باش
دیانا:جانم
ارسلان:بیا
دیانا: رفتم پیشش نشتم یکم با موهام ور رفت یکم بهش نزدیک شدم
ارسلان:دیانا میخوام عمارت بخرم یکی از دوستام پول داد یکی واسه ما همین یکی هم واسه نیکا و امیر خوبه
دیانا:خوبه فاصلش با این جا چقدره
ارسلان:فاصله ی زیادی نداره تازه میهوام ماهواره هم بخرم
دیانا:هورااااا
ارسلان:نیکا بیا بشین
نیکا:نمیخوام دارم غذا درست میکنم
ارسلان:میگم بیا
نیکا: هیچی نگفتم رفتم نشستم پیش دیانا
دیانا ازم چند قدم فاصله گرفت میدونم از دستم ناراحت شد
به ارسلان نزدیک شدم بیش ارسلان نشتم
ارسلان:نیکا گوش کن من پول دارم میخوام عمارت بگیرم از اینجام فاصله ایی ندارد تو میتونی هر روز پیش دیانا بیای
خونه رو نمیفروشم میدم به شما بدون هیچ پولی تو امیر باهم زندگی کنید
نیکا:مرسی
ارسلان:این خونه ماهواره داره که اون بالا
نیکا و دیانا:ارسلاننننننننن مسخره گیر اوردی
ارسلان:حالا شام چیه؟
دیانا:سوپرایز منه
اگه دوست دارید منو 5۰ تایی کنید
۲.۳k
۱۵ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.