دکترم تجویز کرده شعر درمانی کنم
دکترم تجویز کرده شعر درمانی کنم
رو به روی چشمهای تو غزلخوانی کنم
.
شعر فروردینی و اردیبهشتی منع کرد
گفت باید نسخه را پاییز و آبانی کنم
.
او خودش تاکیدکرده محضر چشمان تو
دیده را وقت سرودن خیس و بارانی کنم
.
تا که من بهره برم از گرمی آغوش تو...
برخی از قافیهها را من زمستانی کنم
.
گفت باید سرزده راهی شوی در خانهام
من تو را بی دعوتی دعوت به مهمانی کنم!
.
یک غزل کافیست آن را سر ببرم بهر تو
من همان یک راس را پای تو قربانی کنم
.
گفت بایدروبه روی تو بریزد خون او...؟!!
قبلهام یعنی شوی تو، نامسلمانی کنم....
.
پس بیا ای قبله من تا بخوانم یک دعا
روبه روی چشمهای تو غزلخوانی کنم...
رو به روی چشمهای تو غزلخوانی کنم
.
شعر فروردینی و اردیبهشتی منع کرد
گفت باید نسخه را پاییز و آبانی کنم
.
او خودش تاکیدکرده محضر چشمان تو
دیده را وقت سرودن خیس و بارانی کنم
.
تا که من بهره برم از گرمی آغوش تو...
برخی از قافیهها را من زمستانی کنم
.
گفت باید سرزده راهی شوی در خانهام
من تو را بی دعوتی دعوت به مهمانی کنم!
.
یک غزل کافیست آن را سر ببرم بهر تو
من همان یک راس را پای تو قربانی کنم
.
گفت بایدروبه روی تو بریزد خون او...؟!!
قبلهام یعنی شوی تو، نامسلمانی کنم....
.
پس بیا ای قبله من تا بخوانم یک دعا
روبه روی چشمهای تو غزلخوانی کنم...
۶۸۷
۰۴ اردیبهشت ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.