جیمین و دخترا پارت ۲۵💜
سوار ماشین شدیم و رفتیم به سمت کلاس تئاتر توی راه بودیم که ا.ت زنگ زد. * بله عزیزم # جیمین کجایی؟ * داریم میریم کلاس تئاتر # چرا کلاسپیانو نرفتین؟ * اووووو.... به کل یادم رفته بودببخشید # عب نداره نگران شدم فکر کردم اتفاقی افتاده، معلمشون گفت برای جبرانی فردا ساعت 10 صبح میاد خونه یادت باشه * باشه مرسی، کاری نداری فعلا چند ساعت بعد کلاس تئاتر تموم شد و ما هم رفتیم خونه * دخترا پیش به سوی حموم دوتاشون : نههههههه * نمیشه باید بریم حموم همه خیس عرقیم رزی : میشه موهامونو نشوری؟ اوف تازه یادم افتاد که موهای اینا چیه * آره نمیشور فقط دوش می گیریم رزی : هوراااااا رفتیم دوش گرفتیم و اومدیم و لباس پوشیدیم منم چند بسته رامن درست کردم که بخوریم رزا : خیلی خوب بود ممنون بابا * نوش جونت
۳۱.۳k
۲۳ بهمن ۱۴۰۰
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.