درخواستی
#درخواستی
°چندپارتی کوک° پارت1
وقتی کات کردین و تورو با یکی دیگه میبینه
ویو ا٫ت
بازم یه روز خسته کننده دیگه از وقتی با کوک کات کردم زندگیم بیمعنی شده هیچ رنگ و هیجانی تو زندگیم باقی نمونده چرا دروغ بگم دلم خیلی واسش تنگ شده خیلی زیاد باورم نمیشه واسه همچین چیزِ مسخره ای جداشدیم ما که خیلی همو دوست داشتیم البته منم کم تقصیر نداشتم اما عصبانیت بیش از اندازه کوک مارو به اینجا رسوند تو افکار خودم بودم که در اتاقم زده شد.....
(علامت ا٫ت+ علامت برادر ا٫ت(جونگ مین)& علامت کوک_)
+بیا تو..
&بیدار شدی خواهرِ قشنگم..چرا نمیای پایین؟ غذا حاضره
+میل ندارم
& اینطوری که نمیشه چند روزه خودتو تو اتاق حبس کردی درست و حسابی هم غذا نمیخوری
+گفتم میل ندارم
& کوچولوی من چیزی شده بهم بگو چی اذیتت میکنه چرا با خودت اینطوری میکنی؟..کم کم دارم نگرانت میشم
+نیازی به نگرانی نیست من خوبم فقط...فقط یکم خستم میخوام تنها باشم
&تنهایی دیگه بسه به اندازه کافی تنها بودی
نظرت چیه امروز رو دوتایی بریم بیرون بگردیم خیلی وقته بود باهم نرفته بودیم بیرون تو هم چند وقته همش خونه ای واست خوب میشه..ها؟
+نمیدونم...خبــ..
& اعتراض وارد نیست همین که گفتم ساعت ۸ میام دنبالت.. من باید برم شرکت تو هم برو غذا بخور بدنت ضعیف شده.. بعداً میبینمت
+هوففف..باشه
ویو ا٫ت
به زور از جام پاشدم رفتم پایین با بی میلی غذا خوردم بعدش دوباره برگشتم اتاقم تصمیم گرفتم یکم بخوابم تا شاید ذهنم آروم بشه تا ساعت ۸ هنوز کلی زمان مونده بود پس خوابیدن بهترین کار بود آره باید سعی کنم بخوابم..
چشمامو بستم..کم کم چشمام گرم شدن و سیاهی...
پرش زمانی به ساعت«۱۸:۳۰»
با صدای آلارم گوشیم بیدار شدم..هوففف کاش میشد بخوابم دیگه بیدار نشم..از تخت اومدم پایین رفتم حموم دوش گرفتم آخیش حالم سرجا اومد..اومدم بیرون از اونجایی که میخواستم برم بیرون لباس مناسب پوشیدم موهامو خشک کردم و یکم بهش حالت دادم..از میکاپ غلیظ خوشم نمیومد پس یه آرایش لایت کردم در آخر هم از عطری که کوک واسم خریده بود زدم به ساعت نگاه کردم «۱۹:۳۰»نشون میداد تا جونگ مین بیاد دنبالم با گوشی خودمو سرگرم کردم که پیام داد بیام پایین..کیفمو برداشتم و رفتم سمت در..دیدم تو ماشین منتظرمه رفتم سوار شدم
+سلام
&سلام کوچولو،حالت خوبه؟
+خوبم..خب..کجا بریم؟
&میریم کافه مورد علاقت(لبخند)
خب بچه ها اولین باره که چند پارتی مینویسم و اینکه درخواستی بوده امیدوارم خوشتون بیاد ازش🙂💖
°چندپارتی کوک° پارت1
وقتی کات کردین و تورو با یکی دیگه میبینه
ویو ا٫ت
بازم یه روز خسته کننده دیگه از وقتی با کوک کات کردم زندگیم بیمعنی شده هیچ رنگ و هیجانی تو زندگیم باقی نمونده چرا دروغ بگم دلم خیلی واسش تنگ شده خیلی زیاد باورم نمیشه واسه همچین چیزِ مسخره ای جداشدیم ما که خیلی همو دوست داشتیم البته منم کم تقصیر نداشتم اما عصبانیت بیش از اندازه کوک مارو به اینجا رسوند تو افکار خودم بودم که در اتاقم زده شد.....
(علامت ا٫ت+ علامت برادر ا٫ت(جونگ مین)& علامت کوک_)
+بیا تو..
&بیدار شدی خواهرِ قشنگم..چرا نمیای پایین؟ غذا حاضره
+میل ندارم
& اینطوری که نمیشه چند روزه خودتو تو اتاق حبس کردی درست و حسابی هم غذا نمیخوری
+گفتم میل ندارم
& کوچولوی من چیزی شده بهم بگو چی اذیتت میکنه چرا با خودت اینطوری میکنی؟..کم کم دارم نگرانت میشم
+نیازی به نگرانی نیست من خوبم فقط...فقط یکم خستم میخوام تنها باشم
&تنهایی دیگه بسه به اندازه کافی تنها بودی
نظرت چیه امروز رو دوتایی بریم بیرون بگردیم خیلی وقته بود باهم نرفته بودیم بیرون تو هم چند وقته همش خونه ای واست خوب میشه..ها؟
+نمیدونم...خبــ..
& اعتراض وارد نیست همین که گفتم ساعت ۸ میام دنبالت.. من باید برم شرکت تو هم برو غذا بخور بدنت ضعیف شده.. بعداً میبینمت
+هوففف..باشه
ویو ا٫ت
به زور از جام پاشدم رفتم پایین با بی میلی غذا خوردم بعدش دوباره برگشتم اتاقم تصمیم گرفتم یکم بخوابم تا شاید ذهنم آروم بشه تا ساعت ۸ هنوز کلی زمان مونده بود پس خوابیدن بهترین کار بود آره باید سعی کنم بخوابم..
چشمامو بستم..کم کم چشمام گرم شدن و سیاهی...
پرش زمانی به ساعت«۱۸:۳۰»
با صدای آلارم گوشیم بیدار شدم..هوففف کاش میشد بخوابم دیگه بیدار نشم..از تخت اومدم پایین رفتم حموم دوش گرفتم آخیش حالم سرجا اومد..اومدم بیرون از اونجایی که میخواستم برم بیرون لباس مناسب پوشیدم موهامو خشک کردم و یکم بهش حالت دادم..از میکاپ غلیظ خوشم نمیومد پس یه آرایش لایت کردم در آخر هم از عطری که کوک واسم خریده بود زدم به ساعت نگاه کردم «۱۹:۳۰»نشون میداد تا جونگ مین بیاد دنبالم با گوشی خودمو سرگرم کردم که پیام داد بیام پایین..کیفمو برداشتم و رفتم سمت در..دیدم تو ماشین منتظرمه رفتم سوار شدم
+سلام
&سلام کوچولو،حالت خوبه؟
+خوبم..خب..کجا بریم؟
&میریم کافه مورد علاقت(لبخند)
خب بچه ها اولین باره که چند پارتی مینویسم و اینکه درخواستی بوده امیدوارم خوشتون بیاد ازش🙂💖
۱۸.۰k
۲۵ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.