دشمنی در نقاب دوست 9
آیسودا :حالا معلوم نیست شاید هم هیچ وقت پیامی برات ندادم دَر خونم نیا فهمیدی ؟
و بعد از اونجا دور شدن آیسودا یک تاکسی گرفت و به سمت خونش راه اوفتاد داخل راه تهیونگ گفت :ممنون بابت کمکت اگر نمیرسیدی تا الان مُرده بود ممنون
آیسودا :این چه حرف نمیدونم چرا اون خره یعنی دوست پیرم اینکارو باهات کرد بعد رو به راننده کرد و ادامه داد:ببخشید آقا میشه مارو ببرین بیمارستان
تهیونگ با عجله گفت:نه نه نه ازت خواهش میکنم اگر اگر جونگاین اونجا هم بیاد سراقم چی من نمی خوام ازت خواهش میکنم
آیسودا :باشع باشه حداقل آدرس خودت و بده
تهیونگ :خونهای ندارم خیلی وقته که داخل اون زیرزمین بودم و حتی نمیدونم الان کجام
آیسودا که خیلی تعجب کرده بود با خودش گفت [یعنی چند سال داخل اون زیرزمین بوده که نمیدونه کجاست؟] اسم ؟اسمت و که دیگه میدونی درسته؟
تهیونگ: اسمم ؟ اره میدونم اسمم تهیونگ هست البته همینم درست نمی آیییی
آیسودا :چی شد ؟
تهیونگ: گلوم درد میکنه (بزور حرف میزنه)
آیسودا:حتما کار اون جونگ اینه درسته؟
تهیونگ:آره ولی فکر کنم یکم میشم برای اینه که زیاد حرف زدم
آیسودا :یعنی جونگاین باهات صحبت نمیکرد؟
تهیونگ:نه
همین که تهیونگ گفت نه ماشین وایساد جلو خونهی آیسودا
آیسودا پول و داخل کیفش بیرون آورد و بعد از تشکر به تهیونگ کمک کرد که پیاده بشه
تهیونگ :اینجا خونهی توع؟
آیسودا:اره مشکلیه ؟
تهیونگ:نه نه تا به الان که یادمه همچین خونهی بزرگی ندیده بودم
تهیونگ داشت با تعجب و هیجان خونهی آیسودا نگاه میکرد و آیسودا هی با خودش حرف میزد[برام تعجبی نداره که به خونهای به این کوچیکی میگه بزرگ آخه بیشتر یک اتاق نبوده ]
آیسودا:بیا بریم داخل
تهیونگ و آیسودا به طرف خونه رفتن و آیسودا کلید انداخت و وارد شد
آیسودا:بفرما
تهیونگ :واییی داخل خونت از بیرونش هم قشنگ تره(هیجان و خوشحالی)
آیسودا:بیا بریم اتاقت و نشونت بدم
تهیونگ: منم اتاق دارم ؟
آیسودا :اره
آیسودا به تهیونگ کمک کرد که بره داخل یکی از اتاقها
ایسودا:بفرما اینجا هم اتاق شما میگم تو برو دوش بگیر تا من برم برات غذا آماده کنم
تهیونگ با تعجب به آیسودا نگاه میکرد
آیسودا:نگو که نمی تونی دوش بگیری ؟
تهیونگ:هیچ وقت مثل آدم دوش نگرفتم همیشه روزانه جونگاین اب جوش یا آب یخ میریخت روم
آیسودا :آخ ببخشید خب پس بیا من حمومت بدم
تهیونگ : چی ؟
آیسودا:نترس زیر پوش های بابام بهت میدم و اونو داخل حمام بپوش تا منم بیا موهاتو بشورم باشه؟
تهیونگ
تهیونگ :باشه
آیسودا رفت تا برای من زیر شلواری پدرش و برام بیاره من رفتم داخل حمام
تهیونگ : وایووووو چه حمامییی تا جایی که یادمه همچین حمامی ندیدم
که یک دفعه آیسودا صدام زد و گفت :دَر و یکم باز کن تا بهت زیر لباسی و بهت بدم
تهیونگ:باشه ممنون
بعد در و باز کردم و زیر شلواری و از آیسودا گرفتم
آیسودا:هر وقت پوشیدی بگو
تهیونگ: باشه ولی دیگه کارم تمومه
آیسودا:به این زودی ؟ باشه بیام
تهیونگ :آ....آره
آیسودا
و بعد از اونجا دور شدن آیسودا یک تاکسی گرفت و به سمت خونش راه اوفتاد داخل راه تهیونگ گفت :ممنون بابت کمکت اگر نمیرسیدی تا الان مُرده بود ممنون
آیسودا :این چه حرف نمیدونم چرا اون خره یعنی دوست پیرم اینکارو باهات کرد بعد رو به راننده کرد و ادامه داد:ببخشید آقا میشه مارو ببرین بیمارستان
تهیونگ با عجله گفت:نه نه نه ازت خواهش میکنم اگر اگر جونگاین اونجا هم بیاد سراقم چی من نمی خوام ازت خواهش میکنم
آیسودا :باشع باشه حداقل آدرس خودت و بده
تهیونگ :خونهای ندارم خیلی وقته که داخل اون زیرزمین بودم و حتی نمیدونم الان کجام
آیسودا که خیلی تعجب کرده بود با خودش گفت [یعنی چند سال داخل اون زیرزمین بوده که نمیدونه کجاست؟] اسم ؟اسمت و که دیگه میدونی درسته؟
تهیونگ: اسمم ؟ اره میدونم اسمم تهیونگ هست البته همینم درست نمی آیییی
آیسودا :چی شد ؟
تهیونگ: گلوم درد میکنه (بزور حرف میزنه)
آیسودا:حتما کار اون جونگ اینه درسته؟
تهیونگ:آره ولی فکر کنم یکم میشم برای اینه که زیاد حرف زدم
آیسودا :یعنی جونگاین باهات صحبت نمیکرد؟
تهیونگ:نه
همین که تهیونگ گفت نه ماشین وایساد جلو خونهی آیسودا
آیسودا پول و داخل کیفش بیرون آورد و بعد از تشکر به تهیونگ کمک کرد که پیاده بشه
تهیونگ :اینجا خونهی توع؟
آیسودا:اره مشکلیه ؟
تهیونگ:نه نه تا به الان که یادمه همچین خونهی بزرگی ندیده بودم
تهیونگ داشت با تعجب و هیجان خونهی آیسودا نگاه میکرد و آیسودا هی با خودش حرف میزد[برام تعجبی نداره که به خونهای به این کوچیکی میگه بزرگ آخه بیشتر یک اتاق نبوده ]
آیسودا:بیا بریم داخل
تهیونگ و آیسودا به طرف خونه رفتن و آیسودا کلید انداخت و وارد شد
آیسودا:بفرما
تهیونگ :واییی داخل خونت از بیرونش هم قشنگ تره(هیجان و خوشحالی)
آیسودا:بیا بریم اتاقت و نشونت بدم
تهیونگ: منم اتاق دارم ؟
آیسودا :اره
آیسودا به تهیونگ کمک کرد که بره داخل یکی از اتاقها
ایسودا:بفرما اینجا هم اتاق شما میگم تو برو دوش بگیر تا من برم برات غذا آماده کنم
تهیونگ با تعجب به آیسودا نگاه میکرد
آیسودا:نگو که نمی تونی دوش بگیری ؟
تهیونگ:هیچ وقت مثل آدم دوش نگرفتم همیشه روزانه جونگاین اب جوش یا آب یخ میریخت روم
آیسودا :آخ ببخشید خب پس بیا من حمومت بدم
تهیونگ : چی ؟
آیسودا:نترس زیر پوش های بابام بهت میدم و اونو داخل حمام بپوش تا منم بیا موهاتو بشورم باشه؟
تهیونگ
تهیونگ :باشه
آیسودا رفت تا برای من زیر شلواری پدرش و برام بیاره من رفتم داخل حمام
تهیونگ : وایووووو چه حمامییی تا جایی که یادمه همچین حمامی ندیدم
که یک دفعه آیسودا صدام زد و گفت :دَر و یکم باز کن تا بهت زیر لباسی و بهت بدم
تهیونگ:باشه ممنون
بعد در و باز کردم و زیر شلواری و از آیسودا گرفتم
آیسودا:هر وقت پوشیدی بگو
تهیونگ: باشه ولی دیگه کارم تمومه
آیسودا:به این زودی ؟ باشه بیام
تهیونگ :آ....آره
آیسودا
۴.۳k
۱۱ شهریور ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.