𝑺𝒆𝒂𝒔𝒐𝒏²𝑷𝒂𝒓𝒕²¹
عشق زیبا ( 𝚜𝚌𝚑𝚘𝚗𝚎 𝙻𝚒𝚎𝚋𝚎)𝑺𝒆𝒂𝒔𝒐𝒏²𝑷𝒂𝒓𝒕²¹
گریه ام شروع شد زندگی قبلیم خیلی غمگین بود این زندگی هم سر تا سر بدبختی یعنی هنوز جیمین زندگی قبلیمون رو نمی دونه اگر ندونه وللش تو راهرو ها برای خودم راه میرفتم و به زمین نگاه میکردم . + آخخخخ _ جلو چشمت رو نگاه کن + ب...ب..ب...خشید _ ببینم چرا لکنت گرفتی؟ +ن...ن...م...یدونم _ کیوت. ها درست شنیدم جیمین به این حرفا چه.....
از زبان جیمین:
چی گفتم من حواسم دست خودم نبود تو زیبایی صورتش محو شده بودم عجیبه منو یاد یوی میندازه دست برداشتم و با راهم ادامه دادم چرا انقدر این صورت آشنا هس ولش کن + جیمیننننننن _ کوفت زهرم ترکید +تر رو خدا بزار هه جی غذا بخوره بیاد اینجا تو چشماش حلقه ی اشک جمع شده بود. _ ببینم چی میشه. در حال که داشت دماغشو میکشید بالا .گفت: +امیدوارم آزادش کنی جونم به جون اون وصلع. به راهم ادامه دادم نمیدونم ولی جرا بهش نزدیک میشم قلبم تند میزنه انگار خود قبلیم نیستم..
از زبان ا/ت:
خدا خودت به هه جی کمک کن رفتم تو آشپزخونه حواسم یه جای دیگه بود که دیدم بقیه نیستن رفتم تو هال همه جمع شده بودن تحمل یکی دیگه مرده باسه این دفعه رو ندارم ولی رفتم دلم شور میزد تا قبل از اینکه ببینم چی شده فکر میکردم نکنه هه جی یا سه یون مرده باشن ........ وایییی چی دارم میبینم +هه جییییییی ¥ ا/ت ( با صدای گرفته ای ) + اگر گذاشتم یک سال آب از کلوشون پایین بره بیا بیا بریم یه چیزی بخور لباسات هم عوض کن ¥ ا/ت اونجا خیلی بد بود تاریک بود پر از موش + نگاه من کن تموم شد انتقامجو میگیرم ولی الان یه تیکه استخونی باید یه چیزی بخوری.....
شرط پست بعدی انجام شع
گریه ام شروع شد زندگی قبلیم خیلی غمگین بود این زندگی هم سر تا سر بدبختی یعنی هنوز جیمین زندگی قبلیمون رو نمی دونه اگر ندونه وللش تو راهرو ها برای خودم راه میرفتم و به زمین نگاه میکردم . + آخخخخ _ جلو چشمت رو نگاه کن + ب...ب..ب...خشید _ ببینم چرا لکنت گرفتی؟ +ن...ن...م...یدونم _ کیوت. ها درست شنیدم جیمین به این حرفا چه.....
از زبان جیمین:
چی گفتم من حواسم دست خودم نبود تو زیبایی صورتش محو شده بودم عجیبه منو یاد یوی میندازه دست برداشتم و با راهم ادامه دادم چرا انقدر این صورت آشنا هس ولش کن + جیمیننننننن _ کوفت زهرم ترکید +تر رو خدا بزار هه جی غذا بخوره بیاد اینجا تو چشماش حلقه ی اشک جمع شده بود. _ ببینم چی میشه. در حال که داشت دماغشو میکشید بالا .گفت: +امیدوارم آزادش کنی جونم به جون اون وصلع. به راهم ادامه دادم نمیدونم ولی جرا بهش نزدیک میشم قلبم تند میزنه انگار خود قبلیم نیستم..
از زبان ا/ت:
خدا خودت به هه جی کمک کن رفتم تو آشپزخونه حواسم یه جای دیگه بود که دیدم بقیه نیستن رفتم تو هال همه جمع شده بودن تحمل یکی دیگه مرده باسه این دفعه رو ندارم ولی رفتم دلم شور میزد تا قبل از اینکه ببینم چی شده فکر میکردم نکنه هه جی یا سه یون مرده باشن ........ وایییی چی دارم میبینم +هه جییییییی ¥ ا/ت ( با صدای گرفته ای ) + اگر گذاشتم یک سال آب از کلوشون پایین بره بیا بیا بریم یه چیزی بخور لباسات هم عوض کن ¥ ا/ت اونجا خیلی بد بود تاریک بود پر از موش + نگاه من کن تموم شد انتقامجو میگیرم ولی الان یه تیکه استخونی باید یه چیزی بخوری.....
شرط پست بعدی انجام شع
۲۷.۲k
۲۲ آذر ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.