پارت 6 فصل 2
هانا ویو
آماده شدم و به سمت اتاق جیمین رفتم
هانا:آماده ای
جیمین :آمادم
هانا : زود باش بریم وگرنه دیر میشه
جیمین:اوکی
هانا دستشو دور دست جیمین حلقه کرد
و به سمت ماشین رفتن
.........ویو
آماده شدمو به سمت مهمونی رفتم
همه اونجا بودن یکم دیگه نقشمو اجرا می کردم
جیمین ویو
رفتم پیش جی هوپ
جیمین :حالت خوبه
جی هوپ :نه
جیمین:هیونگ ما با هم حرف زدیم اینطوری نکن دیگه
جی هوپ:اما.....باشه
.......ویو
رفتم بالای صحنه تا حرف بزنم
از همتون ممنونم که به این جشن اومدین
لطفا دست زوج هاتون رو بگیرید و بیاید برای رقص
رفتم پایین و دست جیمین رو گرفتم می خواستم بریم که هانا دستمو گرفت
هانا:کجا با این عجله اصلا شما کی هستین
ماسکمو دراوردم :نشناختی
تعجب رو از توی چشماش میخونم
هانا:توی عوضی اینجا چیکار میکنی
جی هوپ :هانا درست حرف بزن
هانا:دخالت نکن بابا
جیهوپ:بسه هرچی دخالت نکردم فردا با من به آمریکا میای
هانا:اما
جی هوپ :همین که گفتم
دست هانا رو گرفت و برد
بعد تموم شدن مهمونی رفتیم خونه
ات:خیلی دلم برات تنگ شده بود
جیمین:من بیشتر
اینو گفت و لبای ات رو به بازی گرفت
نفس کم اوردن و جدا شدن
ات:نقش بازی کردن خیلی سخته
جیمین:برای من سخت تر بود مخصوصا اون هانا کارو سخت تر میکرد
اما مهم اینکه ما پیش همیم
این بار ات یه بوسه ی هات رو شروع کرد
.................................
50 تا کامنت
نقطه و عدد ممنوع
آماده شدم و به سمت اتاق جیمین رفتم
هانا:آماده ای
جیمین :آمادم
هانا : زود باش بریم وگرنه دیر میشه
جیمین:اوکی
هانا دستشو دور دست جیمین حلقه کرد
و به سمت ماشین رفتن
.........ویو
آماده شدمو به سمت مهمونی رفتم
همه اونجا بودن یکم دیگه نقشمو اجرا می کردم
جیمین ویو
رفتم پیش جی هوپ
جیمین :حالت خوبه
جی هوپ :نه
جیمین:هیونگ ما با هم حرف زدیم اینطوری نکن دیگه
جی هوپ:اما.....باشه
.......ویو
رفتم بالای صحنه تا حرف بزنم
از همتون ممنونم که به این جشن اومدین
لطفا دست زوج هاتون رو بگیرید و بیاید برای رقص
رفتم پایین و دست جیمین رو گرفتم می خواستم بریم که هانا دستمو گرفت
هانا:کجا با این عجله اصلا شما کی هستین
ماسکمو دراوردم :نشناختی
تعجب رو از توی چشماش میخونم
هانا:توی عوضی اینجا چیکار میکنی
جی هوپ :هانا درست حرف بزن
هانا:دخالت نکن بابا
جیهوپ:بسه هرچی دخالت نکردم فردا با من به آمریکا میای
هانا:اما
جی هوپ :همین که گفتم
دست هانا رو گرفت و برد
بعد تموم شدن مهمونی رفتیم خونه
ات:خیلی دلم برات تنگ شده بود
جیمین:من بیشتر
اینو گفت و لبای ات رو به بازی گرفت
نفس کم اوردن و جدا شدن
ات:نقش بازی کردن خیلی سخته
جیمین:برای من سخت تر بود مخصوصا اون هانا کارو سخت تر میکرد
اما مهم اینکه ما پیش همیم
این بار ات یه بوسه ی هات رو شروع کرد
.................................
50 تا کامنت
نقطه و عدد ممنوع
۱۸.۱k
۲۰ بهمن ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۵۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.