𝔓𝔞𝔯𝔱①⓪

+اه بیخیالش شو من واقعا خستم
-منم
-من باید چیزی رو بهت بگم
+چی
-اینکه ....
-من ام...
-یجورایی بهت علاقه دارم
+تو گوه خورددییییییی
-تروخدا ارامش خودتو حفظ کن
+تو غلطططط کردی
شروع کرد به زدنش
-غلط کردمممم
+منو دوست داری تو غلططط....
سمت کوک پرید که جونگکوک جدی شد و دستایه ا/ت و از مچ گرفت و نزدیک صورت خودش اورد و به چشماش زل زد و بوسیدش
ا/ت تقلا کرد جدابشه ولی نتونست
بعد از چند دقیقه جداشدن
+چه گوهی خوردی مرتیکهههه
ا/ت چرخید و چرخید که خورد زمین و همراهش کوکم انداخت رو زمین کوک اونو رو شکم خودش نشوند و دستاشو گرفت
-هعی آروم باش نیاز نیس خودتو بکشی فردا برمیگردیم و راجبش صحبت میکنیم
+نه من نمیخوااااممممم
کوک سرشو گرفت و کرد داخل بغل خود
-اخه چرا
+چون مامانم نمیزاره اون از تو متنفره
-خودم یه جوری حلش میکنم نگران نباش
+اهوم بیا الان بهش زنگ بزنیم
-قبوله اینجوری دستش بهت نمیرسه بزنتت
+اوهوم
..........
بوق بوق بوق
/الو
+الو مامان
/چیه ان وقت شب
+من دارم قرار میزارم
/چی
+جرئتم این بود که بهت این حقیقتو بهم
/حالا با کی
+کوووک
/هااااا
+ببخشیددد
/تو....بزار بیای خونه چپر چماق برمیدارم
-من نمیزارم به دوست دخترم دست بزنید مامانن
/توعم این زود پسر خاله نشووووو
÷چخبره این وقت شب
+مامان من بعدن بهت زنگ میزنم
÷کوک عزیزم چرا با این دختره اومدی بیرون
اومد و چشبید به کوک
+برو کنار
÷نمیخوام
+دلت میخواد بمیری
-فکر کنم الان بزتتت
÷چرا باید از کنار اوپام برم کنار
+چون حالا اوپایه منه
-راست میگه پس گمشو
÷اوپاا
-بهم نگو اوپا
این داستان ادامه دارد...!؟

تصمیم گرفتم ادامش بدم چون تفکر زیاد دارم