پارت ۸
-هیچی ،اخه فامیلیتو بلند گفتی ولی فکر نمیکردم دختر یا خواهر هان معروف باشی
+حالا که دیدی هستم میخوای چیکار کنی؟
-ا/ت یه چیز بگم راستشو میگی
+اوهوم
-خب تو وافعا خواهر هان کایلو ی معروفی؟!
+معلومه مگه تازه خودت ندیدی؟
-چرا ولی باورم نمیشه
+باورت بشه چون واقعیته
-باش
ویو ا/ت
زنگ کلاس خورد و همه رفتیم تو کلاس ،نشستم رو صندلی که از کایلو یه پیام برام اومد:
$خواهر کوچولوی خودم،قشنگ ترین دختری که تاحالا دیدم،خواهر مهربون،موش کوچولوی من ،تولدت کلیییییی مبارک نفسم
پایان پیام اول
پیام دوم
دو تا کادو هم از طرف خودم برات دارم که یکیشو اینجا میگم یکی دیگه رو فردا موقع تولدت بهت میدم،کادو اول اینکه وقتی زنگ خورد به دوستات بگو برای فردا ساعت ۷تا پاسی از شب به صرف شام به تولدت دعوتند (جررررررر،یاد کارت دعوت عروسی های ایرانی افتادم)ادرس هم رو تخته براشون بنویس،کادوی دوم هم فردا میگیری
پایان پیام دوم
بعد اینکه پیام رو خوندم استاد اومد تو کلاس و یسری چرت و پرت گفت تا وقتی که زنگ خورد ،قبل از همه من بلند شدم و گفتم :
+بچه ها لطفا یک دقیقه بشینید تولد من فردا هست و همتون رو دعوت میکنم ساعت ۷تا پاسی از شب به همراه شام به این ادرس؛و شروع کردم به نوشتن ادرس رو تخته ،بعد از عکس گرفتن بچه ها از ادرس همه به سمت حیاط هجوم بردن،منم رفتم تو حیاط و چون کایلو گفت ممکنه دیرتر بیاد رو نیمکت حیاط نشستم و گوشیمو گرفتم پنج دقیقه گذشت که........
امیدوارم خوشتون اومده باشه🩷❤️🧡💛💚🩵💙💜🖤🩶🤍🤎
بچه من زحمت میکشم پارت قبلی فقط یک لایک خورده لطفا اگه دوست ندارید بگید من دیگه فیک نمینویسم🥲🥺
اگرم نه لطفا حمایت کنید و قلب سفید رو قرمز کنید تا من انرژی بگیرم و پیجمو به دیگرا معرفی کنید🙏🏻🥹
دوستتون دارم خوشگلا💥🫠
+حالا که دیدی هستم میخوای چیکار کنی؟
-ا/ت یه چیز بگم راستشو میگی
+اوهوم
-خب تو وافعا خواهر هان کایلو ی معروفی؟!
+معلومه مگه تازه خودت ندیدی؟
-چرا ولی باورم نمیشه
+باورت بشه چون واقعیته
-باش
ویو ا/ت
زنگ کلاس خورد و همه رفتیم تو کلاس ،نشستم رو صندلی که از کایلو یه پیام برام اومد:
$خواهر کوچولوی خودم،قشنگ ترین دختری که تاحالا دیدم،خواهر مهربون،موش کوچولوی من ،تولدت کلیییییی مبارک نفسم
پایان پیام اول
پیام دوم
دو تا کادو هم از طرف خودم برات دارم که یکیشو اینجا میگم یکی دیگه رو فردا موقع تولدت بهت میدم،کادو اول اینکه وقتی زنگ خورد به دوستات بگو برای فردا ساعت ۷تا پاسی از شب به صرف شام به تولدت دعوتند (جررررررر،یاد کارت دعوت عروسی های ایرانی افتادم)ادرس هم رو تخته براشون بنویس،کادوی دوم هم فردا میگیری
پایان پیام دوم
بعد اینکه پیام رو خوندم استاد اومد تو کلاس و یسری چرت و پرت گفت تا وقتی که زنگ خورد ،قبل از همه من بلند شدم و گفتم :
+بچه ها لطفا یک دقیقه بشینید تولد من فردا هست و همتون رو دعوت میکنم ساعت ۷تا پاسی از شب به همراه شام به این ادرس؛و شروع کردم به نوشتن ادرس رو تخته ،بعد از عکس گرفتن بچه ها از ادرس همه به سمت حیاط هجوم بردن،منم رفتم تو حیاط و چون کایلو گفت ممکنه دیرتر بیاد رو نیمکت حیاط نشستم و گوشیمو گرفتم پنج دقیقه گذشت که........
امیدوارم خوشتون اومده باشه🩷❤️🧡💛💚🩵💙💜🖤🩶🤍🤎
بچه من زحمت میکشم پارت قبلی فقط یک لایک خورده لطفا اگه دوست ندارید بگید من دیگه فیک نمینویسم🥲🥺
اگرم نه لطفا حمایت کنید و قلب سفید رو قرمز کنید تا من انرژی بگیرم و پیجمو به دیگرا معرفی کنید🙏🏻🥹
دوستتون دارم خوشگلا💥🫠
۶.۰k
۱۰ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.