پارت چهار
پارت چهار فیک [عشق مافیا]
دیدم به مرده پاشو گرفته
نمیدونم چرا ولی خونم به جوش اومد و سریع رفتم سمت مرده و یک مشت محکم به صورتش زدم که پخش زمین شد و خودم رو روش انداختم و همینطوری بهش مشت زدم
بعد از کلی مشت زدن از روش پا شدم و رفتم سمت ا/ت که دیدم داره گریه میکنه
+ا/ت خوبی
........-
+ا/ت ا/ت
(ا/ت)
همینطوری تو شک بودم داشت صدام میکرد ولی نمیتونستم جوابش رو بدم که خودم رو انداختم تو بغلش که گریه هام شدت گرفت
+ا/ت خوبی
-ممنون اگه تو نبودی نمیدونستم چی میشه
+خیلخوب من الان اینجام اروم باش
از تو بغلش در اومدم
+حالا خوبی
-اره ممنون
-میگم چیزه
+هوم
- ارایشم پاک شده؟؟
+یکم
-اوه خوب میتونی وایستی یا بیای تو خونم تا ارایشم رو درست کنم؟
+اره
-ممنون بیا تو خونه
رفتیم تو خونه بهش گفتم وایسه تا ارایشم رو درست کنم من رفتم تو اتاق و اون نشست رو مبل
(کوک)
رفتیم تو خونه خونش خیلی کوچیک بود نشستم رو مبل تا اماده شه بعد از پنج دیقه برگشت
+تنها زندگی میکنی
- اره
+چرا
-خانوادم مردن
+او چطوری
-به دست مافیا ها جلویه خودم
+چرا . چرا پیگیری نکردی
-انگار بابام یه چیز هایی از سازمان شون فهمیده بود برای همین بهمون حمله کردن ولی میگفتن که نباید من رو بکشن چون بچم و پیگیری هم نکردم چون گفتن بقیه ی اشنا هام رو میکشن و وقتی بزرگ شدم هم خودم رو
+مگه چند سالت بوده
-چهار سال
+پس با کی زندگی کردی
-تا ۱۱ سالگی با عمم زندگی کردم ولی بعدش منو ول کردن چون خودشون بچه به دنیا اورده بودن بعد اونم یک سال تنها زندگی کردم و درامد کسب کردم
+بعدش چی
- با دوستام اشنا شدم و اونا کمکم کردن تا واسه خودم خونه بخرم و تا الان هم پیشم بودن
+چند ساله باهم دوستین
-میخای از زندگی من چی در بیاری که انقد سوال میپرسی -_-
+واسم سوال شد خوب
-سه سال
+مگه چند سالتههه
-۱۵ چطور مگه
+جررررررر من فک کردم ۱۸سالته
-نه بابا یعنی انقد پیر میخورم
+نه همینطوری فک کردم
-اگه سوال دیگه ای نداری بریم
+نه بریم
پایان پارت چهار
نظرات +۱۰
دیدم به مرده پاشو گرفته
نمیدونم چرا ولی خونم به جوش اومد و سریع رفتم سمت مرده و یک مشت محکم به صورتش زدم که پخش زمین شد و خودم رو روش انداختم و همینطوری بهش مشت زدم
بعد از کلی مشت زدن از روش پا شدم و رفتم سمت ا/ت که دیدم داره گریه میکنه
+ا/ت خوبی
........-
+ا/ت ا/ت
(ا/ت)
همینطوری تو شک بودم داشت صدام میکرد ولی نمیتونستم جوابش رو بدم که خودم رو انداختم تو بغلش که گریه هام شدت گرفت
+ا/ت خوبی
-ممنون اگه تو نبودی نمیدونستم چی میشه
+خیلخوب من الان اینجام اروم باش
از تو بغلش در اومدم
+حالا خوبی
-اره ممنون
-میگم چیزه
+هوم
- ارایشم پاک شده؟؟
+یکم
-اوه خوب میتونی وایستی یا بیای تو خونم تا ارایشم رو درست کنم؟
+اره
-ممنون بیا تو خونه
رفتیم تو خونه بهش گفتم وایسه تا ارایشم رو درست کنم من رفتم تو اتاق و اون نشست رو مبل
(کوک)
رفتیم تو خونه خونش خیلی کوچیک بود نشستم رو مبل تا اماده شه بعد از پنج دیقه برگشت
+تنها زندگی میکنی
- اره
+چرا
-خانوادم مردن
+او چطوری
-به دست مافیا ها جلویه خودم
+چرا . چرا پیگیری نکردی
-انگار بابام یه چیز هایی از سازمان شون فهمیده بود برای همین بهمون حمله کردن ولی میگفتن که نباید من رو بکشن چون بچم و پیگیری هم نکردم چون گفتن بقیه ی اشنا هام رو میکشن و وقتی بزرگ شدم هم خودم رو
+مگه چند سالت بوده
-چهار سال
+پس با کی زندگی کردی
-تا ۱۱ سالگی با عمم زندگی کردم ولی بعدش منو ول کردن چون خودشون بچه به دنیا اورده بودن بعد اونم یک سال تنها زندگی کردم و درامد کسب کردم
+بعدش چی
- با دوستام اشنا شدم و اونا کمکم کردن تا واسه خودم خونه بخرم و تا الان هم پیشم بودن
+چند ساله باهم دوستین
-میخای از زندگی من چی در بیاری که انقد سوال میپرسی -_-
+واسم سوال شد خوب
-سه سال
+مگه چند سالتههه
-۱۵ چطور مگه
+جررررررر من فک کردم ۱۸سالته
-نه بابا یعنی انقد پیر میخورم
+نه همینطوری فک کردم
-اگه سوال دیگه ای نداری بریم
+نه بریم
پایان پارت چهار
نظرات +۱۰
۳۴.۲k
۲۷ آذر ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.