کافه رویاییp1
سلام من آرمیتام و امروز میخوام راجب دوست پسر یوتیوبرم و چه طور باهاش آشنا شدم صحبت کنیم(بچه ها تصمیم گرفتم شخصیت مستقل بزارم ا/ت اینا رو نذارم)
ساعت۹ : از خواب بیدار شدم
آرمیتا :شتتتت باید برم کافه
با بدبختی چشمامو باز نگه داشتم و رفتم آماده شدم بلاخره من اونجا بارتندر بودم و البته که من تنها نبودم ماهان رفیقم اونجا بود ما دوتایی تصمیم گرفتیم اونجا کار کنیم ماهان واحد کناریمه و باید اول اونم بیدار کنم پس رفتم در خونش
آرمیتا:کصخل بیداری؟
آرمیتا:بیدار شوووووو
آرمیتا:هوی
که یکدفعه در باز شد
ماهان:چتهههههههههههه
آرمیتا:هنوز آمده نیستی باید بریم بدووو
بعد ۵ دقیقه اماده شد و با اتوبوس رفتیم سمت کافه
رفتیم لباس هامونو عوض کردیم و لباس کار پوشیدم ماهان نوشیدنی های سرد آماده میکرد من نوشیدنی گرم
چند نفر اومدن سفارش دادن و با دقت و عشق تمام براشون سرو کردم که یک دفعه آقا از در وارد شد بلههههه عرفان بود
عرفان: سلام
آرمیتا: سلام بفرمایید اوردر بدید
عرفان:یه لاته
آرمیتا: میبرین؟
عرفان :نه همین جا میشینم میز بیست
آرمیتا:اوکی حتما میشه ۵۰ تومن
عرفان: بفرمایید (پول نقد داد)
آرمیتا: بشینید تا براتون بیارم
ساعت۹ : از خواب بیدار شدم
آرمیتا :شتتتت باید برم کافه
با بدبختی چشمامو باز نگه داشتم و رفتم آماده شدم بلاخره من اونجا بارتندر بودم و البته که من تنها نبودم ماهان رفیقم اونجا بود ما دوتایی تصمیم گرفتیم اونجا کار کنیم ماهان واحد کناریمه و باید اول اونم بیدار کنم پس رفتم در خونش
آرمیتا:کصخل بیداری؟
آرمیتا:بیدار شوووووو
آرمیتا:هوی
که یکدفعه در باز شد
ماهان:چتهههههههههههه
آرمیتا:هنوز آمده نیستی باید بریم بدووو
بعد ۵ دقیقه اماده شد و با اتوبوس رفتیم سمت کافه
رفتیم لباس هامونو عوض کردیم و لباس کار پوشیدم ماهان نوشیدنی های سرد آماده میکرد من نوشیدنی گرم
چند نفر اومدن سفارش دادن و با دقت و عشق تمام براشون سرو کردم که یک دفعه آقا از در وارد شد بلههههه عرفان بود
عرفان: سلام
آرمیتا: سلام بفرمایید اوردر بدید
عرفان:یه لاته
آرمیتا: میبرین؟
عرفان :نه همین جا میشینم میز بیست
آرمیتا:اوکی حتما میشه ۵۰ تومن
عرفان: بفرمایید (پول نقد داد)
آرمیتا: بشینید تا براتون بیارم
۲.۰k
۲۲ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.