داستان من و تو

نامجون :بله... فردا!
کوک؛:زود نیست!
جیمین:چن تا اتاق اینجاست؟
جیهوپ میشماره:این طبقه ی که 7 تا اتاق داره!
مینجی:بالا هم دوتا!
روز بعد..
هر چی وسیله ی تمیز کاری بود برداشتیم و رفتیم! شروع میکنیم...
آهنگ idol گذاشتم هدفون بلند بلند خوندم شروع کردم به تمیز کاری!
ویو جیهوپ....
وایی چقدر بلند میخونه...
یونا :آمممم میشه بری اونور..
جیهوپ:هوممممم آره..آره...
یونا :مراقب باش لیز نخوری!
جیهوپ:....
یونا :به کمک احتیاج دارم!
جیهوپ:چیشده... چیزی شده؟
یونا:نه:/
جیهوپ:😐ایسگا میکنی منو؟
یونا:نمیدونم چطوری بگم!
جیهوپ:آههه فک کنم بدونم!
یونا:واقعا؟
جیهوپ:آمریکا اذیت شدی؟
یونا:نه ولی اینکه از تون دور باشم آره!
جیهوپ دستاشو میگیره.. :بیا رو راست باشیم بیشتر از کی دور بودی تورو اذیت میکرد... ؟
یونا سعی کرد آروم باشه! :بورام و تو!
جیهوپ :من؟!
یونا:واییی... آره... اشکالی داشت......ببخشید!
جیهوپ:نه!
کوک:جیهوپ هم دلش برات تنگ شده بود!
جیهوپ:کوک تو دقیقا چیکار میکنی؟
یونا داشت از خنده میترکید...
کوک:مومنت های عاشقانه میبینم!
جیهوپ:دستم بهت نرسه! وایسا بچههههه!

________________________________________
میدونم بد شد
ولی کمی شرط میخوام
5 لایک
95 تا فالوور
تنکیوووو
دیدگاه ها (۱)

این لباس بورامه همون شبی که نامجون و یونا اومدن رفتن پارک......

داستان من و تو

داستان من و تو

داستان من و تو

یونا :رفتم بالا که یهو صدا نو تیف گوشی اومد بازش کردم که نو...

پارت ۶( اسمات دوست نداری نخون )ـ ببخشید ، هه بیب رو تخت برام...

سناریووقتی میخوای خونه رو تمیز کنی و آهنگ میزاری و هم با اهن...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط