فیک اشتباه جوانی پارت ⁴
◈ᴬ ᵐᶦˢᵗᵃᵏᵉ ᵒᶠ ʸᵒᵘᵗʰ ◈
ᴾᵃʳᵗ ⁴
◆◇◇◇◇◇◇◇◇◇◆
"شب"
جولیا: اه باید بخوابم فردا باید برم شرکت دیر نشه نه نمیخوام بخوابم بابا ساعت هنوز 11 شبه
جولیا رفت لباس خوابشو پوشید موهاشو ول کرد « باز گذاشت منظورم » به اهنگ پلی کرد و باهاش رقصید یه ساعت کامل که داشت با اهنگ میرقصید
جولیا: ای دیگه خسته شدم
پیام بازرگانی؛
مشکل دارین نمیتونین شبا بخوابین¿
جواب؛ یه ساعت قبلش شروع به رقصیدن کنید اگه این هم کار نکرد خوب عنم
" صبح "
جولیا: ایی ساعت چنده
به ساعت دیواری نگاه کرد و با دیدن این که ساعت چنده شکه شد باید 5 دقیقه بعد اونجا اما دیر کرده بود زود از تخت خواب بلند شد دست و صورتشو شست مسواک زد موهاشو مرتب کرد یه لباس پوشیدن ( اسلاید بعد ) یه عطر خوشبو و زنونه رد کفشاشو پاش کرد کیفشو برداشت ساعت مچی شو دستش کرد زود از خونه بیرون زد ماشینش خراب بود برای همین یه تاکسی گرفت
" چند مین بعد "
جولیا وارد شرکت شد داشت میرفت اتاق کار رئیسش ک با یکی بر خورد و افتاد زمین
جولیا: هویی احمق با تو ام لااقل یه معذرت خواهی بکن هویج پسره ی الاغ
اون پسره به جولیا اهمیت نداد و رفت جولیا هم پاشد میخواست بره اتاق مدیر عامل که رییس شرکت صداش زد
-خانوم کیم
جولیا: او رییس شما سلام بفرمایید
-سلام حالتون چطوره خوبید¿
جولیا: ممنون خوبم شما چطور¿
-منم خوبم فقط میخواستم بگم در مدتی که شما نبودید مدیر عامل قبلی استعفا داد و بجاش به مدیر عامل دیگه اومد
جولیا: چرا ¿ ( به تو چه فضول )
-نمیدونم خوب خداحافظ من برم کلی کار دارم
جولیا یه تعظیمی کوتاهی کرد و رفت اتاق کارش با خودش فکر میکرد آیا این مدیر عامل چطوریه سخت گیره چون جولیا منشی مدیر عامل قبلی بود و اتاق کارش باهاش یکی بود الان باید منشی این یکی مدیر عامل هم میشد جولیا نزدیک در اتاق شد و در زد
جولیا: میتونم بیام داخل
-بفرمایید
جولیا وارد اتاق شد و با دیدن فرد جلوی شکه شد جولیا تو دلش میگفت: وایی نه خدایا اخه چطور امکان ندار همون مرده هست که داشتم میومدم بهش خوردم و کلی فحش بارش کردم
پسر سر شو بالا اورد و با دیدن جولیا گفت: چرا وایسادی برو بشین
جولیا از اینقدر ریلکس بودن پسر تعجب کرد و در رو بست و نشست سر میزش
جولیا: شما میدونید که من.....
-که تو منشیم هستی میدونم کیم جولیا ¹⁹ سالته، و ³ساله اینجا کار میکنی
جولیا: میتونم اسم تونو بپرسم
-من.....
◉ادامه دارد◉
◆اشتباه جوانی◆
برای دلخوشیم حتما همتون یه کامنت بزارین و لایک کنید باعق میشه انرژی بگیرم
#فیک #فیک_جونگکوک #سناریو #فیک_بی_تی_اس #اسمات #وانشات
ᴾᵃʳᵗ ⁴
◆◇◇◇◇◇◇◇◇◇◆
"شب"
جولیا: اه باید بخوابم فردا باید برم شرکت دیر نشه نه نمیخوام بخوابم بابا ساعت هنوز 11 شبه
جولیا رفت لباس خوابشو پوشید موهاشو ول کرد « باز گذاشت منظورم » به اهنگ پلی کرد و باهاش رقصید یه ساعت کامل که داشت با اهنگ میرقصید
جولیا: ای دیگه خسته شدم
پیام بازرگانی؛
مشکل دارین نمیتونین شبا بخوابین¿
جواب؛ یه ساعت قبلش شروع به رقصیدن کنید اگه این هم کار نکرد خوب عنم
" صبح "
جولیا: ایی ساعت چنده
به ساعت دیواری نگاه کرد و با دیدن این که ساعت چنده شکه شد باید 5 دقیقه بعد اونجا اما دیر کرده بود زود از تخت خواب بلند شد دست و صورتشو شست مسواک زد موهاشو مرتب کرد یه لباس پوشیدن ( اسلاید بعد ) یه عطر خوشبو و زنونه رد کفشاشو پاش کرد کیفشو برداشت ساعت مچی شو دستش کرد زود از خونه بیرون زد ماشینش خراب بود برای همین یه تاکسی گرفت
" چند مین بعد "
جولیا وارد شرکت شد داشت میرفت اتاق کار رئیسش ک با یکی بر خورد و افتاد زمین
جولیا: هویی احمق با تو ام لااقل یه معذرت خواهی بکن هویج پسره ی الاغ
اون پسره به جولیا اهمیت نداد و رفت جولیا هم پاشد میخواست بره اتاق مدیر عامل که رییس شرکت صداش زد
-خانوم کیم
جولیا: او رییس شما سلام بفرمایید
-سلام حالتون چطوره خوبید¿
جولیا: ممنون خوبم شما چطور¿
-منم خوبم فقط میخواستم بگم در مدتی که شما نبودید مدیر عامل قبلی استعفا داد و بجاش به مدیر عامل دیگه اومد
جولیا: چرا ¿ ( به تو چه فضول )
-نمیدونم خوب خداحافظ من برم کلی کار دارم
جولیا یه تعظیمی کوتاهی کرد و رفت اتاق کارش با خودش فکر میکرد آیا این مدیر عامل چطوریه سخت گیره چون جولیا منشی مدیر عامل قبلی بود و اتاق کارش باهاش یکی بود الان باید منشی این یکی مدیر عامل هم میشد جولیا نزدیک در اتاق شد و در زد
جولیا: میتونم بیام داخل
-بفرمایید
جولیا وارد اتاق شد و با دیدن فرد جلوی شکه شد جولیا تو دلش میگفت: وایی نه خدایا اخه چطور امکان ندار همون مرده هست که داشتم میومدم بهش خوردم و کلی فحش بارش کردم
پسر سر شو بالا اورد و با دیدن جولیا گفت: چرا وایسادی برو بشین
جولیا از اینقدر ریلکس بودن پسر تعجب کرد و در رو بست و نشست سر میزش
جولیا: شما میدونید که من.....
-که تو منشیم هستی میدونم کیم جولیا ¹⁹ سالته، و ³ساله اینجا کار میکنی
جولیا: میتونم اسم تونو بپرسم
-من.....
◉ادامه دارد◉
◆اشتباه جوانی◆
برای دلخوشیم حتما همتون یه کامنت بزارین و لایک کنید باعق میشه انرژی بگیرم
#فیک #فیک_جونگکوک #سناریو #فیک_بی_تی_اس #اسمات #وانشات
۲۷.۸k
۱۲ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۸۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.