پست ویورس نامجون
پست ویورس نامجون
می گویند در ده سال کوه ها و رودخانه ها تغییر می کند. درست است. امواج بی شماری وجود داشت. آنقدر سحر است که یادم نمی آید. وقتی 20 و 30 ساله بودم، مثل آدم دیگری بودم. حالا من قدیمی تر ناآشنا است. وقتی کلمه ای مسحور می شود چیز بسیار خاصی است. تا زمانی که یک اسم تبدیل به ضمیر شود. تا اینکه بنگتان بنگتان شد و آرمی آرمی شد... باران و باد و عشق زیاد بود. ما دنیای خودمان را ساختیم که شاید هیچکس نتواند آن را درک کند. با تشکر از آرمی ها و افراد بی شماری که به ما کمک کردند، تجربه بسیار ویژه ای داشتم که دیگر هرگز نخواهم داشت. با نگاهی به گذشته، عادت داشتم بدون استراحت در را بیرون بزنم، حتی اگر مدتی غرق در فلاش بک باشم. حتی در حال حاضر، من هنوز در حال ارزیابی عمل دوم خود هستم. احساس می کنم می توانم هر چیزی باشم. نگرانیها و دوگانگیهایی که در هفده و بیست سالگی داشتم، امروز هم معتبر هستند. کم کم دارم بالغ می شوم چیزهای زیادی در دنیا وجود دارد که تنها با کلمات و نوشتن نمی توان آنها را توضیح داد. و آموختم که چیزهایی که به نظر می رسید هرگز تغییر نمی کنند، روزی تغییر خواهند کرد. همچنین، در تولد یک "نام" نیز به قدرت و عشق بسیاری از مردم نیاز دارد. من هنوز خیلی نابالغ هستم. احتمالاً همچنان ناآشنا، مضطرب و دردناک خواهد بود. با این حال ما ادامه خواهیم داد. جدا و با هم دور اما نزدیک به من هستی امیدوارم مرا داشته باشی. اعضا، کارکنان، خانواده و دوستان! و ارمی! برای کار سخت شما از شما تشکر می کنیم. تا ده سال آینده با هم خوب زندگی کنیم. در این دنیای لعنتی! دوستت دارم.
الان بین کره ای و فارسی و اینگلیسی موندم .
شماها هم سختتونه وقتی چند زبان باهم میان جلو چشمتون و مجبورید تغییر زبان بدید ؟
برام سخته به زبان اصلی برگردم .
می گویند در ده سال کوه ها و رودخانه ها تغییر می کند. درست است. امواج بی شماری وجود داشت. آنقدر سحر است که یادم نمی آید. وقتی 20 و 30 ساله بودم، مثل آدم دیگری بودم. حالا من قدیمی تر ناآشنا است. وقتی کلمه ای مسحور می شود چیز بسیار خاصی است. تا زمانی که یک اسم تبدیل به ضمیر شود. تا اینکه بنگتان بنگتان شد و آرمی آرمی شد... باران و باد و عشق زیاد بود. ما دنیای خودمان را ساختیم که شاید هیچکس نتواند آن را درک کند. با تشکر از آرمی ها و افراد بی شماری که به ما کمک کردند، تجربه بسیار ویژه ای داشتم که دیگر هرگز نخواهم داشت. با نگاهی به گذشته، عادت داشتم بدون استراحت در را بیرون بزنم، حتی اگر مدتی غرق در فلاش بک باشم. حتی در حال حاضر، من هنوز در حال ارزیابی عمل دوم خود هستم. احساس می کنم می توانم هر چیزی باشم. نگرانیها و دوگانگیهایی که در هفده و بیست سالگی داشتم، امروز هم معتبر هستند. کم کم دارم بالغ می شوم چیزهای زیادی در دنیا وجود دارد که تنها با کلمات و نوشتن نمی توان آنها را توضیح داد. و آموختم که چیزهایی که به نظر می رسید هرگز تغییر نمی کنند، روزی تغییر خواهند کرد. همچنین، در تولد یک "نام" نیز به قدرت و عشق بسیاری از مردم نیاز دارد. من هنوز خیلی نابالغ هستم. احتمالاً همچنان ناآشنا، مضطرب و دردناک خواهد بود. با این حال ما ادامه خواهیم داد. جدا و با هم دور اما نزدیک به من هستی امیدوارم مرا داشته باشی. اعضا، کارکنان، خانواده و دوستان! و ارمی! برای کار سخت شما از شما تشکر می کنیم. تا ده سال آینده با هم خوب زندگی کنیم. در این دنیای لعنتی! دوستت دارم.
الان بین کره ای و فارسی و اینگلیسی موندم .
شماها هم سختتونه وقتی چند زبان باهم میان جلو چشمتون و مجبورید تغییر زبان بدید ؟
برام سخته به زبان اصلی برگردم .
۳.۳k
۲۲ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.