پرنسس و رقص باله 3
خیلی دلم میخواست الان میتونستم بقلت کنم اما من روحم ولی با این حال بازم میتونم بیام پیشت میدونم برات سخته و نباید همه چیز رو انقدر سریع برات بازگو کنم اما چاره ی دیگه ای ندارم من و پدرت نمردیم و اینی که الان تو قصر هست پدر واقعی تو نیست بلکه حتّی مرد هم نیست اون یک زن هست که خودش رو تو جلد یک مرد روستایی بیچاره جا زده مواظب اون باش خیلی خطرناکه، اصلا همون بود که من و پدرت رو طلسم کرده خوب دیگه وقت زیادی ندارم و پدرت گفت بهت بگم که خیلی دوست داره و باید بدونی که شکست دادنش 4 مرحله داره که شامل: 1 شجاعت 2 آواز خوندن 3 رقصیدن 4 شکستن شیشه ی عمرش.
تو مرحله ی 1 باید یه غول بزرگ رو تو دام بندازه 2 لالایی که برات میخونم رو بخون 3 یه رقص که خودت ساخته باشی 4 شیشه ی عمرش شبیه به یه قلب هست اون رو بشکن موفق باشی عزیزم راستی برو و وارد حالا وارد این دریچه بشو ولی یادت باشه تا ساعت 9 شب برگردی وگرنه تا آخر عمرت اونجا میمونی و ما هم نجات پیدا نمیکنیم دختر وارد شد و خود را داخل خانه ای با وسایل بزرگ دید او در قابلمه ای بزرگ نشسته بود صدای گرومب گرومبی آمد و غولی قوی هیکل و درشت وارد شد قیافه ی غول زشت و ترسناک بود و با صدایی کاملاً برعکس صورتش گفت: آخ جون غذا، غذا دوست.
الکسا داشت فکر میکرد که چگونه از آنجا فرار کنه تا اینکه فکری به ذهنش رسید او گفت : آخی طفلکی حتماً همیشه همین چن تا دونه میوه رو میخوری که انقد ضعیف و لاغری که غول گفت : هیچ موجودی از من قوی تر نیست.
الکسا گفت : یعنی میگی اون غول پایین جادّه که خیلی قوی بود رو ندیدی؟
غول گفت : بهت که گفتم هیچ موجودی قوی تر از من نیست.
تو مرحله ی 1 باید یه غول بزرگ رو تو دام بندازه 2 لالایی که برات میخونم رو بخون 3 یه رقص که خودت ساخته باشی 4 شیشه ی عمرش شبیه به یه قلب هست اون رو بشکن موفق باشی عزیزم راستی برو و وارد حالا وارد این دریچه بشو ولی یادت باشه تا ساعت 9 شب برگردی وگرنه تا آخر عمرت اونجا میمونی و ما هم نجات پیدا نمیکنیم دختر وارد شد و خود را داخل خانه ای با وسایل بزرگ دید او در قابلمه ای بزرگ نشسته بود صدای گرومب گرومبی آمد و غولی قوی هیکل و درشت وارد شد قیافه ی غول زشت و ترسناک بود و با صدایی کاملاً برعکس صورتش گفت: آخ جون غذا، غذا دوست.
الکسا داشت فکر میکرد که چگونه از آنجا فرار کنه تا اینکه فکری به ذهنش رسید او گفت : آخی طفلکی حتماً همیشه همین چن تا دونه میوه رو میخوری که انقد ضعیف و لاغری که غول گفت : هیچ موجودی از من قوی تر نیست.
الکسا گفت : یعنی میگی اون غول پایین جادّه که خیلی قوی بود رو ندیدی؟
غول گفت : بهت که گفتم هیچ موجودی قوی تر از من نیست.
۳.۰k
۲۶ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.