(خون شیرین)
پارت ۵
شوگان:کمک کن دخترمممم😱
کارل: نگران نباش من قول میدم درد نداشته باشه😈
ا/ت:نمیشه😑
امیلی:چرا من ی خواهر یا برادر کوچولو میخوام باز
کاتسومی:ناححححححح من کوچولوی خانواده هستم
ا/ت: وقت این ها رو نداریم
شوگان: بلاخره من راحت شدم😌
کارل:😠هی
ا/ت:خوب بریم
بعد حرف های مامان بابام که تمام شد کمدونم رو گرفتم و راهی شدیم چت ما شخصی بود واسه همین هر وقت میتونستیم بریم ولی بابا به خاطر منحرفی مامان گفت زود بریم بدش که سوار شدیم من نشستم امیلی هم پشت من نشست حوصله نداشتم خسته بودم واسه همین خوابیدم
کارل:دخترم عه خوابیدی
رفتم پتو روش کشیدم امیلی هم خواب بود و کاتسومی 😈
شوگان:نه نمیتونی تو هواپیما کاری کنی
کارل:عه ما که ی اتاق زیبا داریم😈
شوگان: چرا این جت رو خریدم 😱
کارل:تو انتخاب نکردی من کردم وقتی جنابعالی خبر نداشتی
شوگان:میخواستم در برم که دستمو گرفت خدایا کمکم کن
کارل:فکر کردی میتونی در بری نیهاها
ویو ا/ت
میخواستم بخوابم که نور اذیتم کرد
مامان بابا نبودن بعد خودم فهمیدم چی شده بی چاره بابام بعد دیدم کل راه رو خواب بودم بعد مامانمو دیدم آمد نشست خیلی هم سر حال بود
شوگان:معلومه که ..........خوب نیستم😑
کارل:😁
امیلی وای این خونه ماست
ا/ت:با بی میلی نگاه کردم واییییی زیر شیروانی داره ترح چوبی
کاتسومی:یا قشنگیه
تا پارت بعد بای
شوگان:کمک کن دخترمممم😱
کارل: نگران نباش من قول میدم درد نداشته باشه😈
ا/ت:نمیشه😑
امیلی:چرا من ی خواهر یا برادر کوچولو میخوام باز
کاتسومی:ناححححححح من کوچولوی خانواده هستم
ا/ت: وقت این ها رو نداریم
شوگان: بلاخره من راحت شدم😌
کارل:😠هی
ا/ت:خوب بریم
بعد حرف های مامان بابام که تمام شد کمدونم رو گرفتم و راهی شدیم چت ما شخصی بود واسه همین هر وقت میتونستیم بریم ولی بابا به خاطر منحرفی مامان گفت زود بریم بدش که سوار شدیم من نشستم امیلی هم پشت من نشست حوصله نداشتم خسته بودم واسه همین خوابیدم
کارل:دخترم عه خوابیدی
رفتم پتو روش کشیدم امیلی هم خواب بود و کاتسومی 😈
شوگان:نه نمیتونی تو هواپیما کاری کنی
کارل:عه ما که ی اتاق زیبا داریم😈
شوگان: چرا این جت رو خریدم 😱
کارل:تو انتخاب نکردی من کردم وقتی جنابعالی خبر نداشتی
شوگان:میخواستم در برم که دستمو گرفت خدایا کمکم کن
کارل:فکر کردی میتونی در بری نیهاها
ویو ا/ت
میخواستم بخوابم که نور اذیتم کرد
مامان بابا نبودن بعد خودم فهمیدم چی شده بی چاره بابام بعد دیدم کل راه رو خواب بودم بعد مامانمو دیدم آمد نشست خیلی هم سر حال بود
شوگان:معلومه که ..........خوب نیستم😑
کارل:😁
امیلی وای این خونه ماست
ا/ت:با بی میلی نگاه کردم واییییی زیر شیروانی داره ترح چوبی
کاتسومی:یا قشنگیه
تا پارت بعد بای
۶۱۱
۲۸ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.