معجزه تات
چند لحظه پیش جلوی تلویزیون نشسته بودم که خواهرم یک متکا پرت کرد روی شکمم بعد گفت حالا گنبد آهنی بیا نمی توانستم متکا را کنترل کنم و متکا می افتاد روی سینه ام بعد خواهرم گفت حالا تات بیا تا گفت تات بیا دستهایم دقیق زیر متکی قرار می گرفت و متکا را روی آسمان شکار می کرد 💙
۲۶۳
۱۳ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.