رمان مافیای من فصل ۱ عشق یا نفرت قسمت ۱۳
______________
ویو ا/ت
داشتم کار هامو انجام میدادم که یه نفر هولم داد که باعث شد به مجسمه ی جلویی بخورم
... : وایی این مجسمه ی موردعلاقه ی ارباب بود
برگشتم دیدم یونا بود بعدش یکی سریع رفت بالا
ا/ت: داری چیکار میکنی؟
یونا: من چیکار میکنم یا تو که اومدی مجسمه ارباب رو شکوندی
ا/ت: تو هولم دا..
که یدفعه دیدم اون با کوک اومد پایین کوک خیلی عصبی بود وایی
کوک: هوش هرزه تو
ا/ت: ارباب توضیح میدم
کوک : چیو میخوای توضیح بدی ها ؟؟؟(داد)بیا ببینم
از موهام منو گرفت و باخودش میکشید
ا/ت: هق ارباب خواهش میکنم هق(گریه)
ولی گوش نمیداد و دوباره رفتیم تو اون اتاق همون طوری که موهام رو گرفته بود یه قیچی برداشت و موهام رو قیچی کرد
ا/ت: ارباب(گریه)
کوک: خفه شو
بعدش منو محکم زد به دیوار سرم خیلی درد گرفت به پشت سرم دست زدم دیدم از سرم داره خون میاد
بعدش اومد نزدیکم و شروع کرد به زدنم
ا/ت: هق ارباب هق تموم کنید هق خواهش میکنم هق
بعد چند دقیقه دیگه تمومش کرد و رفت
کوک: زودباش کلی کار داری مثلا
ا/ت: هق چشم هق
ویو ا/ت
داشتم کار هامو انجام میدادم که یه نفر هولم داد که باعث شد به مجسمه ی جلویی بخورم
... : وایی این مجسمه ی موردعلاقه ی ارباب بود
برگشتم دیدم یونا بود بعدش یکی سریع رفت بالا
ا/ت: داری چیکار میکنی؟
یونا: من چیکار میکنم یا تو که اومدی مجسمه ارباب رو شکوندی
ا/ت: تو هولم دا..
که یدفعه دیدم اون با کوک اومد پایین کوک خیلی عصبی بود وایی
کوک: هوش هرزه تو
ا/ت: ارباب توضیح میدم
کوک : چیو میخوای توضیح بدی ها ؟؟؟(داد)بیا ببینم
از موهام منو گرفت و باخودش میکشید
ا/ت: هق ارباب خواهش میکنم هق(گریه)
ولی گوش نمیداد و دوباره رفتیم تو اون اتاق همون طوری که موهام رو گرفته بود یه قیچی برداشت و موهام رو قیچی کرد
ا/ت: ارباب(گریه)
کوک: خفه شو
بعدش منو محکم زد به دیوار سرم خیلی درد گرفت به پشت سرم دست زدم دیدم از سرم داره خون میاد
بعدش اومد نزدیکم و شروع کرد به زدنم
ا/ت: هق ارباب هق تموم کنید هق خواهش میکنم هق
بعد چند دقیقه دیگه تمومش کرد و رفت
کوک: زودباش کلی کار داری مثلا
ا/ت: هق چشم هق
۵۰.۵k
۱۰ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.