پارت 20
قتی از خواب پاشدم همه جارو زیر نظر گرفتم رفتم طبقه پایین میز صبحونه چیده شده بود و همه داشتن صبحانه میخورن وارد سرویس شدم
بعدم رفتم صبحانه خوردم لباسمو پوشیدم(عکس میزارم)داشتم اماده میشدم تا برم بیمارستان کوک هم اماده بود
من: کوک
کوک. هوووم
من:چرا اینطورس میکنی
کوک:چطوری؟
من:از موقعی که اومدیم اینطوری رفتار میکنی
از جاش بلند شد و گفت:بعدا راجبش حرف میزنیم
منم تایید کردم
تو ماشین داشتیم تو سکوت مزخرف ماشین غرق میشدیم
من: چرا اونطوری رفتار کردی
کوک:مگه چطوری رفتار کردم
من:سردی...دیگه نمیخندی سر به سرم نمیزاری چرا اینکارارو میکنی؟هوم؟
خندید و گفت:با چا خوش گذشت؟
من: ببینم...تک...حسودیت شده؟
خنده عصبانی کرد و گفت:من؟هه حسودی؟من؟ههههه چاییدی خواهرم
خندیدم و گفتم. بله معلومه
پر حرص گفت:ازت متنفرم از همتون متنفرم
با تعجب نگاش کردم و گفتم: چت شده
کوک:خیلی نفهمی خیلی
من:چی شده خب بگو بدونم
کوک:هیچی چیز خاصی نیست فقط عاشق شدم
شوکه شدم.....خورد شدم...داشتم جون میدادم
لبخندمو نگه داشتم و گفتم: حالا کس هست
عصبی خندید و گفت: خودتی
من: چی خودمم؟
کوک:خر خوردنی احمق...دوست دارم بورام...من عاشقت شدم میفهمی؟
نه نه نمیفهمی
دستشو روی دوتا گوشاش گذاشت و فشار داد اینبار با داد گفت:نمیفهمییییی اونم مثل تو بود...اونم همین طور بود اونم همین طور از همتون متنفرم
زدم کنار و سعی کرد ارومش کنم
من:کوک کوک کوکککککککک
ایندفه جیغ زدم و با گریه گفتم: داری به خودت صدمه میزنی کوک کافیه
نگاهش که به اشکم افتاد نتونست خودشو کنترل کنه دستاشو سمتم اورد و اشکامو پاک کرد دوست داشتم این نزدیکیو دوست داشتم خیلی دوسش داشتم خودمو جلو کشیدم و طعم خوشمزه ل*ش روچشیدم
خیلی ملایم درحال بو*یدن هم بودیم
دستاش دور ک*رم حلقه شد
دستمو روی سی*ه سفتش گذاشتم...
چند دقیقه طول کشید ازش جدا شدم
و گفتم: دوست دارم....خیلی زیاد دوست دارم
خندید یه خنده کیوت...یه خنده خرگوشی یه خنده بانی مانند خنده لثه ای کردم ک گفتم: هوم؟داری میخندی؟
خندید و گفت:فقط بشین سر جات بچه
لبخند زدم و سرجام نشستم دوباره رانندگی کردم به بیمارستان که رسیدیم....
پارت بعدیو الان اپ میکنم
لایک
فالو
کامنت
بعدم رفتم صبحانه خوردم لباسمو پوشیدم(عکس میزارم)داشتم اماده میشدم تا برم بیمارستان کوک هم اماده بود
من: کوک
کوک. هوووم
من:چرا اینطورس میکنی
کوک:چطوری؟
من:از موقعی که اومدیم اینطوری رفتار میکنی
از جاش بلند شد و گفت:بعدا راجبش حرف میزنیم
منم تایید کردم
تو ماشین داشتیم تو سکوت مزخرف ماشین غرق میشدیم
من: چرا اونطوری رفتار کردی
کوک:مگه چطوری رفتار کردم
من:سردی...دیگه نمیخندی سر به سرم نمیزاری چرا اینکارارو میکنی؟هوم؟
خندید و گفت:با چا خوش گذشت؟
من: ببینم...تک...حسودیت شده؟
خنده عصبانی کرد و گفت:من؟هه حسودی؟من؟ههههه چاییدی خواهرم
خندیدم و گفتم. بله معلومه
پر حرص گفت:ازت متنفرم از همتون متنفرم
با تعجب نگاش کردم و گفتم: چت شده
کوک:خیلی نفهمی خیلی
من:چی شده خب بگو بدونم
کوک:هیچی چیز خاصی نیست فقط عاشق شدم
شوکه شدم.....خورد شدم...داشتم جون میدادم
لبخندمو نگه داشتم و گفتم: حالا کس هست
عصبی خندید و گفت: خودتی
من: چی خودمم؟
کوک:خر خوردنی احمق...دوست دارم بورام...من عاشقت شدم میفهمی؟
نه نه نمیفهمی
دستشو روی دوتا گوشاش گذاشت و فشار داد اینبار با داد گفت:نمیفهمییییی اونم مثل تو بود...اونم همین طور بود اونم همین طور از همتون متنفرم
زدم کنار و سعی کرد ارومش کنم
من:کوک کوک کوکککککککک
ایندفه جیغ زدم و با گریه گفتم: داری به خودت صدمه میزنی کوک کافیه
نگاهش که به اشکم افتاد نتونست خودشو کنترل کنه دستاشو سمتم اورد و اشکامو پاک کرد دوست داشتم این نزدیکیو دوست داشتم خیلی دوسش داشتم خودمو جلو کشیدم و طعم خوشمزه ل*ش روچشیدم
خیلی ملایم درحال بو*یدن هم بودیم
دستاش دور ک*رم حلقه شد
دستمو روی سی*ه سفتش گذاشتم...
چند دقیقه طول کشید ازش جدا شدم
و گفتم: دوست دارم....خیلی زیاد دوست دارم
خندید یه خنده کیوت...یه خنده خرگوشی یه خنده بانی مانند خنده لثه ای کردم ک گفتم: هوم؟داری میخندی؟
خندید و گفت:فقط بشین سر جات بچه
لبخند زدم و سرجام نشستم دوباره رانندگی کردم به بیمارستان که رسیدیم....
پارت بعدیو الان اپ میکنم
لایک
فالو
کامنت
۴.۲k
۱۲ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.