تکپارتی فیلیکس :وقتی بازیگر هستی و یه پسر از تو خوشش اومد
تکپارتی فیلیکس :وقتی بازیگر هستی و یه پسر از تو خوشش اومده ... p1
#استری_کیدز
#لی_فلیکس
۴ سال میشد که بازیگر زن و معروف کره ای بودی
طرفدارای زیادی داشتی و همیشه رطبه اول رو بین زیبایی،استعداد و... رو داشتی۶
امروزم به مهمونی دیگه که یکی از بازیگره معروفی دعوت شده بودی همراه با نامزدت
اخرین بار خودتو چک کردی و دستی به موهای دور شونه لختت زدی
لبخندی زدی و بیرون از خونه اومدی به فلیکسی که داشت مثل ماه میدرخشید نگاهی کردی بازم مثل همیشه زیبا بود
فلیکس؛زیبا شدی لیدی
لبخندی بهش زدی
ا.ت:توهم همینطور مستر لی
دوتاتونم بهمدیگه لبخندی زدین
و در ماشین رو برات باز کرد ، سوار ماشین شدی ، درشو بست خودشم متقابل نشست و شروع به روندن ماشین کرد
به مکان تایین شده رسیدین پیاده شد و در ماشین رو برات همراه با یه لبخند باز کرد دستتو گرفت ، بادیگارد کنارتون اروم در ماشین رو بست کلید ماشین رو بهش دادی تا جای امنی پارک کنه
با لبخند روی لبتون وارد سالن شدین به موقعه رسیده بودین و تازه شروع به سخرانی شده بود به میزی که اسم تو و همسرتو نوشته بودن رفتی انواع غذا ها چیده شده بود
طی این زمان احساس میکردی یکی همش بهت نگاه میکنه به فلیکس نگاهی انداختی که مشغول خوردن مشRوبش بود
دوباره نگاهتو دادی به بشقاب پر از غذات
این حس معذبت میکرد پس تصمیم گرفتی یکم بری بیرون از سالن تا احساس راحتی کنی و نفس راحتی بکشی
بلند شدی و کیف کوچولوی دستیت رو برداشتی
فلیکس نگاهشو بهت داد و با ابرو هایی بالا افتاده گفت
فلیکس: کجا
ا.ت:میرم سرویس بهداشتی
فلیکس؛اهوم
دوباره مشغول شد
اون جمع خفه کننده رو ترک کردی و رفتی راهپله ها وارد سرویس بهداشتی شدی و ابی به صورتت زدی بهتر شده بودی
یکمی گذشت و بیرون اومدی
که دستت گرفته شد و به طرف خودش کشیده شد
بین خودش و دیوار نگهت داشته بود نگاهتو بهش دادی که یه پسر جوون که بهش میخوره ۲۳ ۲۴ سالش باشه تورو بین خودش حسب کرده
ا.ت؛ داری چیکار میکنی؟!!
خنده ای کرد از بوی دهنش مبتونستی بفهمی که کاملن مسته
ته سونگ: حیح...لیدی خیلی...خوشگلی...
ممکن بود هرکاری بکنه سعی کردی هلش بدی اما فایده ای نداشت هردوتا دستتو بالا سرت پین کرد
و اروم نزدیکت شد لباشو رو گدنت گذاشت که مور مورت شد
صدای موزیک خیلی خیلی زیاد بود پس امکان شنیدن صدات غیر ممکن بود
سرشو بیرون اورد و با لحن ددی تور و همینطور مست گفت
ته سونگ:هی بیب..نظرت چیه..امشب دوتایی..خونه من...خوشبگذریم..؟
چشمات اشکی شده بود نمیدونستی باید چیکار کنی سکوت کردی
میخواست لباشو به لبات بزاره که..صورتش کج شد..
#استری_کیدز
#لی_فلیکس
۴ سال میشد که بازیگر زن و معروف کره ای بودی
طرفدارای زیادی داشتی و همیشه رطبه اول رو بین زیبایی،استعداد و... رو داشتی۶
امروزم به مهمونی دیگه که یکی از بازیگره معروفی دعوت شده بودی همراه با نامزدت
اخرین بار خودتو چک کردی و دستی به موهای دور شونه لختت زدی
لبخندی زدی و بیرون از خونه اومدی به فلیکسی که داشت مثل ماه میدرخشید نگاهی کردی بازم مثل همیشه زیبا بود
فلیکس؛زیبا شدی لیدی
لبخندی بهش زدی
ا.ت:توهم همینطور مستر لی
دوتاتونم بهمدیگه لبخندی زدین
و در ماشین رو برات باز کرد ، سوار ماشین شدی ، درشو بست خودشم متقابل نشست و شروع به روندن ماشین کرد
به مکان تایین شده رسیدین پیاده شد و در ماشین رو برات همراه با یه لبخند باز کرد دستتو گرفت ، بادیگارد کنارتون اروم در ماشین رو بست کلید ماشین رو بهش دادی تا جای امنی پارک کنه
با لبخند روی لبتون وارد سالن شدین به موقعه رسیده بودین و تازه شروع به سخرانی شده بود به میزی که اسم تو و همسرتو نوشته بودن رفتی انواع غذا ها چیده شده بود
طی این زمان احساس میکردی یکی همش بهت نگاه میکنه به فلیکس نگاهی انداختی که مشغول خوردن مشRوبش بود
دوباره نگاهتو دادی به بشقاب پر از غذات
این حس معذبت میکرد پس تصمیم گرفتی یکم بری بیرون از سالن تا احساس راحتی کنی و نفس راحتی بکشی
بلند شدی و کیف کوچولوی دستیت رو برداشتی
فلیکس نگاهشو بهت داد و با ابرو هایی بالا افتاده گفت
فلیکس: کجا
ا.ت:میرم سرویس بهداشتی
فلیکس؛اهوم
دوباره مشغول شد
اون جمع خفه کننده رو ترک کردی و رفتی راهپله ها وارد سرویس بهداشتی شدی و ابی به صورتت زدی بهتر شده بودی
یکمی گذشت و بیرون اومدی
که دستت گرفته شد و به طرف خودش کشیده شد
بین خودش و دیوار نگهت داشته بود نگاهتو بهش دادی که یه پسر جوون که بهش میخوره ۲۳ ۲۴ سالش باشه تورو بین خودش حسب کرده
ا.ت؛ داری چیکار میکنی؟!!
خنده ای کرد از بوی دهنش مبتونستی بفهمی که کاملن مسته
ته سونگ: حیح...لیدی خیلی...خوشگلی...
ممکن بود هرکاری بکنه سعی کردی هلش بدی اما فایده ای نداشت هردوتا دستتو بالا سرت پین کرد
و اروم نزدیکت شد لباشو رو گدنت گذاشت که مور مورت شد
صدای موزیک خیلی خیلی زیاد بود پس امکان شنیدن صدات غیر ممکن بود
سرشو بیرون اورد و با لحن ددی تور و همینطور مست گفت
ته سونگ:هی بیب..نظرت چیه..امشب دوتایی..خونه من...خوشبگذریم..؟
چشمات اشکی شده بود نمیدونستی باید چیکار کنی سکوت کردی
میخواست لباشو به لبات بزاره که..صورتش کج شد..
۱۸.۳k
۲۲ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.