تو درون من
تو درون من
پارت دوم
کوک:جانم؟
ات:زنت......خوشکل بود؟(خجالت و اروم)
کوک شیطونی گل کرد پس گفت
کوک:آره خیلی خوشکل بود
ات:اها....
مشخص بود که ات ناراحت شده
کوک هم باید درستش میکرد
کوک:خیلی خوشکل بود.....ولی نه به اندازه تو(بغلش کرد)
تا آخر عمرم تو قراره خوشکل ترین باشی.....
چشمام قراره فقط تورو ببینه...
اگه به خاطر خودت نبود ازدواج نمیکردم
ات:حرف من؟(از بغلش در اومد بیرون)
کوک:اوهوم....اومدی تو خوابم و با دمپایی افتادی دنبالم😂😂مجبورم کردی به خاطر بچه ها و خودم ازدواج کنم
ات:به نظرم....کار درستی کردم.....اگه من بمیرم....نباید همینجوری تنها بمونی که(یکم اروم)
راستی بچه ها چی؟!خوشحال بودن؟
کوک:راستشو بخوای تا قبل از اینکه تو از پیشمون بری اره.....خیلی خوشحال بودن.....رفتارم باهاشون نامناسب بود ولی بازم.....ما یه خانواده بودیم
ات:🙂🙂
کوکی؟
کوک:جانم
ات:اگه دوباره مردم حواست بهشون باشه...
کوک:یه بار دیگه از این حرفا بزنی من میدونم باهاتاا(جدی و ترسناک)
ات هیچی نگفت.....اما تو فکرش این میگذشت که اگه دوباره بمیره چی میشه
کوک:برو آماده شو.....
ات:کجا میریم؟
کوک:میفهمی.....برو
ات رفت و آماده شد
*تو ماشین
ات:کجا میریم؟
کوک:اینبار از دستت نمیدم
و همون لحظه رسیدن به......
پارت دوم
کوک:جانم؟
ات:زنت......خوشکل بود؟(خجالت و اروم)
کوک شیطونی گل کرد پس گفت
کوک:آره خیلی خوشکل بود
ات:اها....
مشخص بود که ات ناراحت شده
کوک هم باید درستش میکرد
کوک:خیلی خوشکل بود.....ولی نه به اندازه تو(بغلش کرد)
تا آخر عمرم تو قراره خوشکل ترین باشی.....
چشمام قراره فقط تورو ببینه...
اگه به خاطر خودت نبود ازدواج نمیکردم
ات:حرف من؟(از بغلش در اومد بیرون)
کوک:اوهوم....اومدی تو خوابم و با دمپایی افتادی دنبالم😂😂مجبورم کردی به خاطر بچه ها و خودم ازدواج کنم
ات:به نظرم....کار درستی کردم.....اگه من بمیرم....نباید همینجوری تنها بمونی که(یکم اروم)
راستی بچه ها چی؟!خوشحال بودن؟
کوک:راستشو بخوای تا قبل از اینکه تو از پیشمون بری اره.....خیلی خوشحال بودن.....رفتارم باهاشون نامناسب بود ولی بازم.....ما یه خانواده بودیم
ات:🙂🙂
کوکی؟
کوک:جانم
ات:اگه دوباره مردم حواست بهشون باشه...
کوک:یه بار دیگه از این حرفا بزنی من میدونم باهاتاا(جدی و ترسناک)
ات هیچی نگفت.....اما تو فکرش این میگذشت که اگه دوباره بمیره چی میشه
کوک:برو آماده شو.....
ات:کجا میریم؟
کوک:میفهمی.....برو
ات رفت و آماده شد
*تو ماشین
ات:کجا میریم؟
کوک:اینبار از دستت نمیدم
و همون لحظه رسیدن به......
۴.۷k
۲۷ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.