فیک عاشقی p35
ا.ت ویو: با چشم داشتم دنبال بچه ها میگشتم که....دیدم که ...... یک دختری که تاحالا ندیدم کنار کوک ایستاده و دستش رو داخل دست تهیونگ حلقه کرده .
وقتی دیدم فکر کردم حتما دوست دخترشه و .. و ... واقعا خوشحال شدم .
بهترین دوستم رل زده .
با هایون به سمتشون پا تند کردم و با لبخند گفتم .
ا.ت: سلام بچه ها . خوبین؟
ته: ممنون تو خوبی؟
ا.ت: بد نیستم . کوک این خانوم زیبا رو معرفی نمیکنی؟
کوک: حتما ایشون .... خواهر تهیونگ هست و اسمش هم هانا هست و یک جورایی خواهر کوچولوی خودم .
ا.ت: آها . فکر کردم دوست دخترته خوشحال شدم ... میخواستم بهت تبریک بگم .(لبخند)
(رو به هانا) من ا.ت هستم، خوش وقتم .
هاناویو: وقتی با کوک و ته منتظر ا.ت و دختر داییش بودیم . یک دختره اومد سمتمون .
بهش میخورد از اون آروما باشه و اینو از طرز حرف زدن و صداش میتونستم بفهمم .
دختر خوبی بود و کاملا نچرال بود از دخترای نچرال خوشم میاد .
که یهو گفت ا.ته . چون خیلی غیر منتظره بود ومن اصلا فکرشم نمیکردم که ا.ت باشه تعجب کردم اما سریع خودمو جمع کردم و بهش دست دادم و باهم آشنا شدیم .
دختر خوبیه و من کاملا به تهیونگ حق میدم که عاشقش بشه .
ازاون دختر پلنگا نیست کلا ..... خوشم اومد ازش و...
کوک ویو: وقتی ا.ت گفت که خوشحال شده .
قلبم برای لحظه ای از حرک ایستاد .
یعنی..... واقعا فقط منو.... به عنوان دوست میبینه؟
خدایا چی دارم میگم معلومه که دوستم نداره.... اونقدرام احمق نیست ....
هایون: وویی خیلی خوشحالم ..... اما.... صبر کن ببینم ... جینا کجاست؟
ا.ت: امم نمیدونم ..... دیشب بهم پیام داده بود که میاد .
هایون: مثل همیشه دیر میکنه خانوم .
جینا: پشت سرم غیبت نکنین .(از پشت سر هایون دراومد)
هایون:(سکته کرد)پدسگ میمیری مثل آدم بیای؟ سکته کردم .
ا.ت:(خنده)
جینا: ببند بابا .
عه سلام کوک و تهیونگ و.....
هانا: هانا هستم(لبخند)
جینا: خوشوقتم من هم جینا هستم .
مدیر: بچه ها لطفا به صف شید .
خب اسم هر اتوبوس رو بلند میخونم و بعدش اسامی رو که میگم برید سوار شید .
اتوبوس شماره یک: جیسو- لیسا- جنی و..(چندتا اسم تصور کنید )
اتوبوس شماره دو:....هیونجین....(همون کار قبلیو تکرار کنید)
اتوبوس شماره سه:....(همون🗿)
اتوبوس شماره چهار: ا.ت - آیو- تهیونگ- جونگ کوک- جینا- هایون- جانی- جوکیونگو.......(تکرار🗿)
خب بچه ها لطفا جلوی اتوبوس هاتون صف درست کنید تا چند دقیقه دیگه در ورودی اتوبوس ها باز خواهند شد .
هایون: یسسس تو یک اتوبوسیم .
هانا: خب دیگه داداشی من میرم .
تهیونگ: مواظب خودت باش .
هانا: بهتون خوش بگذره.
همه: ممنون .
راوی:(برای ادمینتون فاتحه بفرستید داره میمیره🗿) و همگی سوار اتوبوس شدند .
ا.ت و هایون و جینا به زور سه نفری کنارهم نشستند و صندلی جلوییشون هم کوک و ته نشستند .
هایون: گشنمه . بیاین یک چیزی کوفت کنیم .
ا.ت: تو همیشه گشنته این یک چیز کاملا عادی است .
جینا: وایی(داره پاره میشه از خنده) حق گفتی خدایی.
هایون: بیشورا . حالا که اینجوری شد به هیچکدومتون نمیدم و خودم میخورم .
تهیونگ:(بر میگرده سمت هایون) هایونا به من چی؟ به من نمیدی؟(نگاه کیوت و مظلوم)
ا.ت:(زد زیر خنده) وایی شت . چی گفتی(خنده شدید)
تهیونگ: چی گفتم؟
ا.ت: من خیلی منحرفم(خنده) دوباره حرفتو تحلیل کن(خنده)
تهیونگ: بیشور منحرف خاک برسر(خنده)
هایون: خاک برسرت تو از منم بدتری(خنده)
ا.ت: میدونم(خنده)
خب حالا باز کن اون چیپسو گشنمه .
هایون: من به تو که نمیدم . خوراکی .
ا.ت: ای بابا . هایونا لطفا .
هایون: هرکی میخواد گمشه اینجا(خنده)
کوک: منم میخوااممم .
هایون: خب بردار(نگاه پوکر)
راوی: باهم خوراکی میخوردند و میخندیدند .
همه چیز خوب بود تا اینکه.....
کامنت؟
بچه ها لطفا دعا کنید که آزمونمو قبول بشم به خدا براتون ۵ تا پارت تو یک روز میزارم .
لطفا حمایت فراموش نشه دوستان🗿❤️
وقتی دیدم فکر کردم حتما دوست دخترشه و .. و ... واقعا خوشحال شدم .
بهترین دوستم رل زده .
با هایون به سمتشون پا تند کردم و با لبخند گفتم .
ا.ت: سلام بچه ها . خوبین؟
ته: ممنون تو خوبی؟
ا.ت: بد نیستم . کوک این خانوم زیبا رو معرفی نمیکنی؟
کوک: حتما ایشون .... خواهر تهیونگ هست و اسمش هم هانا هست و یک جورایی خواهر کوچولوی خودم .
ا.ت: آها . فکر کردم دوست دخترته خوشحال شدم ... میخواستم بهت تبریک بگم .(لبخند)
(رو به هانا) من ا.ت هستم، خوش وقتم .
هاناویو: وقتی با کوک و ته منتظر ا.ت و دختر داییش بودیم . یک دختره اومد سمتمون .
بهش میخورد از اون آروما باشه و اینو از طرز حرف زدن و صداش میتونستم بفهمم .
دختر خوبی بود و کاملا نچرال بود از دخترای نچرال خوشم میاد .
که یهو گفت ا.ته . چون خیلی غیر منتظره بود ومن اصلا فکرشم نمیکردم که ا.ت باشه تعجب کردم اما سریع خودمو جمع کردم و بهش دست دادم و باهم آشنا شدیم .
دختر خوبیه و من کاملا به تهیونگ حق میدم که عاشقش بشه .
ازاون دختر پلنگا نیست کلا ..... خوشم اومد ازش و...
کوک ویو: وقتی ا.ت گفت که خوشحال شده .
قلبم برای لحظه ای از حرک ایستاد .
یعنی..... واقعا فقط منو.... به عنوان دوست میبینه؟
خدایا چی دارم میگم معلومه که دوستم نداره.... اونقدرام احمق نیست ....
هایون: وویی خیلی خوشحالم ..... اما.... صبر کن ببینم ... جینا کجاست؟
ا.ت: امم نمیدونم ..... دیشب بهم پیام داده بود که میاد .
هایون: مثل همیشه دیر میکنه خانوم .
جینا: پشت سرم غیبت نکنین .(از پشت سر هایون دراومد)
هایون:(سکته کرد)پدسگ میمیری مثل آدم بیای؟ سکته کردم .
ا.ت:(خنده)
جینا: ببند بابا .
عه سلام کوک و تهیونگ و.....
هانا: هانا هستم(لبخند)
جینا: خوشوقتم من هم جینا هستم .
مدیر: بچه ها لطفا به صف شید .
خب اسم هر اتوبوس رو بلند میخونم و بعدش اسامی رو که میگم برید سوار شید .
اتوبوس شماره یک: جیسو- لیسا- جنی و..(چندتا اسم تصور کنید )
اتوبوس شماره دو:....هیونجین....(همون کار قبلیو تکرار کنید)
اتوبوس شماره سه:....(همون🗿)
اتوبوس شماره چهار: ا.ت - آیو- تهیونگ- جونگ کوک- جینا- هایون- جانی- جوکیونگو.......(تکرار🗿)
خب بچه ها لطفا جلوی اتوبوس هاتون صف درست کنید تا چند دقیقه دیگه در ورودی اتوبوس ها باز خواهند شد .
هایون: یسسس تو یک اتوبوسیم .
هانا: خب دیگه داداشی من میرم .
تهیونگ: مواظب خودت باش .
هانا: بهتون خوش بگذره.
همه: ممنون .
راوی:(برای ادمینتون فاتحه بفرستید داره میمیره🗿) و همگی سوار اتوبوس شدند .
ا.ت و هایون و جینا به زور سه نفری کنارهم نشستند و صندلی جلوییشون هم کوک و ته نشستند .
هایون: گشنمه . بیاین یک چیزی کوفت کنیم .
ا.ت: تو همیشه گشنته این یک چیز کاملا عادی است .
جینا: وایی(داره پاره میشه از خنده) حق گفتی خدایی.
هایون: بیشورا . حالا که اینجوری شد به هیچکدومتون نمیدم و خودم میخورم .
تهیونگ:(بر میگرده سمت هایون) هایونا به من چی؟ به من نمیدی؟(نگاه کیوت و مظلوم)
ا.ت:(زد زیر خنده) وایی شت . چی گفتی(خنده شدید)
تهیونگ: چی گفتم؟
ا.ت: من خیلی منحرفم(خنده) دوباره حرفتو تحلیل کن(خنده)
تهیونگ: بیشور منحرف خاک برسر(خنده)
هایون: خاک برسرت تو از منم بدتری(خنده)
ا.ت: میدونم(خنده)
خب حالا باز کن اون چیپسو گشنمه .
هایون: من به تو که نمیدم . خوراکی .
ا.ت: ای بابا . هایونا لطفا .
هایون: هرکی میخواد گمشه اینجا(خنده)
کوک: منم میخوااممم .
هایون: خب بردار(نگاه پوکر)
راوی: باهم خوراکی میخوردند و میخندیدند .
همه چیز خوب بود تا اینکه.....
کامنت؟
بچه ها لطفا دعا کنید که آزمونمو قبول بشم به خدا براتون ۵ تا پارت تو یک روز میزارم .
لطفا حمایت فراموش نشه دوستان🗿❤️
۱۹.۲k
۲۱ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.