کوئین مافیا پارت26
دیدم عکس تبلیغ جدیدی که کوک عکسبردارش بود اینترنت رو ترکونده باخودم گفتم
هانا: اوفففف چقد جذابم من
داشتم همینجوری قربون صدقه خودم میرفتم که راننده گفت
راننده: خانم رسیدیم
پیاده شدم بادیگاردا خواستن بیان گفتم نیان گفتن نمیشه زنگ زدم به بابام بعد30دقیقه بزور رازیش کردم که بادیگاردا برن اونا رفتن منم رفتم داخل همینکه درو بازکردم سوهو رو دیدم که بدوبدو اومد سمتم جلو اون همه ادم گف
سوهو: اون گوشی فاکی واسه چیه میدونی چقد زنگ زدم چرا همش مشغول بودی اصلا به اون ساعت فاکی نگا کردی ببینی ساعت چنده؟
هانا: ابرو برامون نذاشتی گمشو برو تا کار دستت ندادم(ریلکس)
سوهو: میدونستی ازین ریلکس بودنت بدم میاد؟
هانا: به چیز نداشتم، حالا یریم بشینیم مردم دارن نگامون میکنن
سوهو: خیلی بی حیایی
هانا: تو خودت تاحالا داشتی حرف از فاکمیزدی این بی حیایی نبود
سوهو: راس میگی
هانا: من همیشه راس میگم
وقتی نگا بچه کردم(منظورش دوستاشونه) دیدم هرکدوم افتادن گوشه ای دارن میخندن یکم چرخیدم دیدم نگا مردم همش رو ماعه دارن😳اینجوری نگامون میکنن
هانا: سوهو گورتو گم کن وگرنه تظمین نمیکنم زنده بزارمت
با سوهو رفتیم پیش بچه ها
هانا: مرضضضض، به چی میخندین
نامی: واییی باید خودتونو میدید🤣
شوگا: اخه ادمای سالم شما نمیدونید وسط اینهمه ادمین🤣
ووجین: خدااااا مردم اینقد خندیدم🤣
کوک: ایییی اخه سوهوی بی عقل مرض داری میری تو جمع فاک فاک میکنی🤣
سوهو: مرضضضضض نخدید
هانا: این دنیا دیگه جای زندگی نیس، سوهو بیا بغلم، سوهو اومد همو بغل کردیم بعدم پیش هم نشستیم
20دقیقه بعد
بچه ها هنوز داشتن میخندیدن که کمک کم دیگه خندشون بند اومد
هانا: تموم شد، خب بریم سراغ بازی
مینهو: اییی دلم، ارع راس میگه بیاید بریم بازی
سویون: راس میگه ساعت 6
رزی: من که گفتم ما بلد نیستیم
هانا: بچه ها شما بازی کنید تامنم بع دخترا یاد بدم بیام
سوهو: هانا من بدون تو میبازم🥺
هانا: وایی عشق من انقد کیوت نکن خودتو بیا باهم به دخترا یاد بدیم بعدم باهم بازی کنیم
کوک: اینا تا الان داشتن عین سگ و گریه بهم میپریدن الا چی شد؟
هیونجین: اینا کلن اینطورین
فیلیکس: عین سگ و گربه بهم میپرن ولی همو با دنیا عوض نمیکنن
هانا: چرا شاید دنیارو بدن با سوهو عوض کنم🤔
سوهو: بیخود میکنی دلت میاد؟ 🥺
هانا: ارع
سوهو: بی احساس😐
هانا: بیا بریم به دخترا یاد بدیم
1ساعت بعد
هانا: فهمیدید
دخترا: ارع
بعد1ساعت بلاخره یاد گرفتن بازی کنن
همه داشتن بازی میکرن منو سوهو هم رفتیم شروع کردم هر مرحله میبردیم
پرش زمانی ساعت9شب
هانا: مردم از گرسنگی بیاید غذا سفارش بدیم
همه: اوکی
همه مرغ سوخاری پیتزا و کورن داگ سفارش دادیم من عاشق این غذاهام
نشستیم شرو کردیم به حرف زدن که فیلیکس گف
فیلیکس: هانا تبلیغ جدیدت ترکونده خیلی فروش رفته
هانا: معلومه
فیلیکس: چقد تو اعتماد بنفس داری
هانا: بچه بنظرتون فیلیکس شبیه یه جوجه کوچولو کیوت نیس
همه: چرا
فیلیکس: یااااااا من کجام شبیه جوجس، هانا تو خودت عین گرگاس قیافت
کوک: راس میگهه یه گرگه کوچولو
هانا: اونوقت من کجام کوچولوعع
کوک: فقط قدت بلنده وگرنه یه بچه کوچولویی😛
هانا: منننننن؟ 😳
کوک: ارع
هانا: اگه بگیرمت زندت نمیزارم خواستم پاشم که
هانا: اوفففف چقد جذابم من
داشتم همینجوری قربون صدقه خودم میرفتم که راننده گفت
راننده: خانم رسیدیم
پیاده شدم بادیگاردا خواستن بیان گفتم نیان گفتن نمیشه زنگ زدم به بابام بعد30دقیقه بزور رازیش کردم که بادیگاردا برن اونا رفتن منم رفتم داخل همینکه درو بازکردم سوهو رو دیدم که بدوبدو اومد سمتم جلو اون همه ادم گف
سوهو: اون گوشی فاکی واسه چیه میدونی چقد زنگ زدم چرا همش مشغول بودی اصلا به اون ساعت فاکی نگا کردی ببینی ساعت چنده؟
هانا: ابرو برامون نذاشتی گمشو برو تا کار دستت ندادم(ریلکس)
سوهو: میدونستی ازین ریلکس بودنت بدم میاد؟
هانا: به چیز نداشتم، حالا یریم بشینیم مردم دارن نگامون میکنن
سوهو: خیلی بی حیایی
هانا: تو خودت تاحالا داشتی حرف از فاکمیزدی این بی حیایی نبود
سوهو: راس میگی
هانا: من همیشه راس میگم
وقتی نگا بچه کردم(منظورش دوستاشونه) دیدم هرکدوم افتادن گوشه ای دارن میخندن یکم چرخیدم دیدم نگا مردم همش رو ماعه دارن😳اینجوری نگامون میکنن
هانا: سوهو گورتو گم کن وگرنه تظمین نمیکنم زنده بزارمت
با سوهو رفتیم پیش بچه ها
هانا: مرضضضض، به چی میخندین
نامی: واییی باید خودتونو میدید🤣
شوگا: اخه ادمای سالم شما نمیدونید وسط اینهمه ادمین🤣
ووجین: خدااااا مردم اینقد خندیدم🤣
کوک: ایییی اخه سوهوی بی عقل مرض داری میری تو جمع فاک فاک میکنی🤣
سوهو: مرضضضضض نخدید
هانا: این دنیا دیگه جای زندگی نیس، سوهو بیا بغلم، سوهو اومد همو بغل کردیم بعدم پیش هم نشستیم
20دقیقه بعد
بچه ها هنوز داشتن میخندیدن که کمک کم دیگه خندشون بند اومد
هانا: تموم شد، خب بریم سراغ بازی
مینهو: اییی دلم، ارع راس میگه بیاید بریم بازی
سویون: راس میگه ساعت 6
رزی: من که گفتم ما بلد نیستیم
هانا: بچه ها شما بازی کنید تامنم بع دخترا یاد بدم بیام
سوهو: هانا من بدون تو میبازم🥺
هانا: وایی عشق من انقد کیوت نکن خودتو بیا باهم به دخترا یاد بدیم بعدم باهم بازی کنیم
کوک: اینا تا الان داشتن عین سگ و گریه بهم میپریدن الا چی شد؟
هیونجین: اینا کلن اینطورین
فیلیکس: عین سگ و گربه بهم میپرن ولی همو با دنیا عوض نمیکنن
هانا: چرا شاید دنیارو بدن با سوهو عوض کنم🤔
سوهو: بیخود میکنی دلت میاد؟ 🥺
هانا: ارع
سوهو: بی احساس😐
هانا: بیا بریم به دخترا یاد بدیم
1ساعت بعد
هانا: فهمیدید
دخترا: ارع
بعد1ساعت بلاخره یاد گرفتن بازی کنن
همه داشتن بازی میکرن منو سوهو هم رفتیم شروع کردم هر مرحله میبردیم
پرش زمانی ساعت9شب
هانا: مردم از گرسنگی بیاید غذا سفارش بدیم
همه: اوکی
همه مرغ سوخاری پیتزا و کورن داگ سفارش دادیم من عاشق این غذاهام
نشستیم شرو کردیم به حرف زدن که فیلیکس گف
فیلیکس: هانا تبلیغ جدیدت ترکونده خیلی فروش رفته
هانا: معلومه
فیلیکس: چقد تو اعتماد بنفس داری
هانا: بچه بنظرتون فیلیکس شبیه یه جوجه کوچولو کیوت نیس
همه: چرا
فیلیکس: یااااااا من کجام شبیه جوجس، هانا تو خودت عین گرگاس قیافت
کوک: راس میگهه یه گرگه کوچولو
هانا: اونوقت من کجام کوچولوعع
کوک: فقط قدت بلنده وگرنه یه بچه کوچولویی😛
هانا: منننننن؟ 😳
کوک: ارع
هانا: اگه بگیرمت زندت نمیزارم خواستم پاشم که
۱۱.۶k
۲۱ بهمن ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.