عمارت شب ۱۱
با دلدرد شدیدی چشمامو باز کردم واییییییییییی خدا نگام له بدن لختم افتاد
از الان دیگه زنم هی داداش ارباب امروز میومد پاشدم برم حموم که ارباب بیدار شد
_کجا
_حموم
_بیا باهم بریم
اجازهی مخالفت نداشتم پس با سر تایید کردم
از تخت اومد پایین و از پشت بغلم کرد
********
از حموم بیرون اومدیم ست لباس زیر بنفشم که خیلی خوشکل بودو پوشیدم شلوار کتون قهوهای پوشیدم با یک شومیز کرم و صندلای شیری که دورش نوار قهوهای داشت موهامو خشک کردم
خاک تو سرت نمیتونستی پنج دقیقه اون صداتو ببری الان باران فکر میکنه چه دختریم
_امادهای
_ااره بریم
نگاهی به ارباب کردم شلوار کتون مشکی پیرهن مردونهی خاکستری با کالج مشکی کت مشکیشم روی دستش انداخته بود
_امروز ساعت پنج میام به عصرونه میرسم اگر باربد زودتر از من رسید از اتاق بیرون نرو یا اگه رفتی برو پیش باران فهمیدی
_چشم فهمیدم
با خارج شدن ارباب منم خارج شدم
از الان دیگه زنم هی داداش ارباب امروز میومد پاشدم برم حموم که ارباب بیدار شد
_کجا
_حموم
_بیا باهم بریم
اجازهی مخالفت نداشتم پس با سر تایید کردم
از تخت اومد پایین و از پشت بغلم کرد
********
از حموم بیرون اومدیم ست لباس زیر بنفشم که خیلی خوشکل بودو پوشیدم شلوار کتون قهوهای پوشیدم با یک شومیز کرم و صندلای شیری که دورش نوار قهوهای داشت موهامو خشک کردم
خاک تو سرت نمیتونستی پنج دقیقه اون صداتو ببری الان باران فکر میکنه چه دختریم
_امادهای
_ااره بریم
نگاهی به ارباب کردم شلوار کتون مشکی پیرهن مردونهی خاکستری با کالج مشکی کت مشکیشم روی دستش انداخته بود
_امروز ساعت پنج میام به عصرونه میرسم اگر باربد زودتر از من رسید از اتاق بیرون نرو یا اگه رفتی برو پیش باران فهمیدی
_چشم فهمیدم
با خارج شدن ارباب منم خارج شدم
۳.۰k
۲۰ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.