(فصل سوم)پارت اول
(فصل سوم)پارت اول
ویو ات
با آلارم گوشیم از خواب پاشدم۰
سریع رفتم حموم و بعد چند مین برگشتم،لباس سیاهی پوشیدم و موهام رو باز گذاشتم،کیفم رو ور داشت و وسایلی که مربوط به طلاق میشه و اینارو ور داشتم۰
سوار ماشینم شدم و حرکت کردم سمت دفتر برای طلاق۰
تقریبا رسیده بودم و از ماشینم زدم بیرون،همین که پام رو گذاشتم توی ساختمون استرس کل بدنم رو فرا گرفته بود۰
سعی کردم خودم رو اوکی نشون بدم که موفقم شدم۰
از پله ها رفتم بالا که به اتاق ۱۳ برسم،که با خودش رو به رو شدم۰
اونم تیپ سیاهی زد بود و دستاش رو گذاشته بود روی سرش،آب دهنم رو صدا دار قورت دادم و حرکت کردم سمتش۰
روی یکی از صندلی ها که ازش۲تا فاصله داشت نشستم که متوجه اومدنم شد۰سرش رو اورد بالا و بهم خیره شد ولی من بهش نگاهی نکردم۰تقریبا چند دقیقه ای شده بود که بهم خیره شده بود که بلاخره سرش رو به سمت مستقیم تکون داد و شروع به صحبت کرد
جونگ کوک:مطمئنی؟(سرد)
ات:(سکوت)
جونگ کوک:هنوز از هم طلاق نگرفته ایم!(سرد)
ات:(سکوت)
جونگ کوک:نمیخوای حرف بزنی؟(سرد)
ات:هیچ حرفی ندارم(سرد)
جونگ کوک:اهوم!
۰۰۰۰۰:آقای جئون و خان۰۰۰
جونگ کوک:الان میایم۰
ات!مطمئ۰۰۰۰
ات:داره دیرم میشه(سرد)
ویو ات
وارد اتاق شدم و نشستم روی یکی از صندلی ها۰جونگ کوک هم اون طرف نشست و منتظر نشستیم
ویو ات
با آلارم گوشیم از خواب پاشدم۰
سریع رفتم حموم و بعد چند مین برگشتم،لباس سیاهی پوشیدم و موهام رو باز گذاشتم،کیفم رو ور داشت و وسایلی که مربوط به طلاق میشه و اینارو ور داشتم۰
سوار ماشینم شدم و حرکت کردم سمت دفتر برای طلاق۰
تقریبا رسیده بودم و از ماشینم زدم بیرون،همین که پام رو گذاشتم توی ساختمون استرس کل بدنم رو فرا گرفته بود۰
سعی کردم خودم رو اوکی نشون بدم که موفقم شدم۰
از پله ها رفتم بالا که به اتاق ۱۳ برسم،که با خودش رو به رو شدم۰
اونم تیپ سیاهی زد بود و دستاش رو گذاشته بود روی سرش،آب دهنم رو صدا دار قورت دادم و حرکت کردم سمتش۰
روی یکی از صندلی ها که ازش۲تا فاصله داشت نشستم که متوجه اومدنم شد۰سرش رو اورد بالا و بهم خیره شد ولی من بهش نگاهی نکردم۰تقریبا چند دقیقه ای شده بود که بهم خیره شده بود که بلاخره سرش رو به سمت مستقیم تکون داد و شروع به صحبت کرد
جونگ کوک:مطمئنی؟(سرد)
ات:(سکوت)
جونگ کوک:هنوز از هم طلاق نگرفته ایم!(سرد)
ات:(سکوت)
جونگ کوک:نمیخوای حرف بزنی؟(سرد)
ات:هیچ حرفی ندارم(سرد)
جونگ کوک:اهوم!
۰۰۰۰۰:آقای جئون و خان۰۰۰
جونگ کوک:الان میایم۰
ات!مطمئ۰۰۰۰
ات:داره دیرم میشه(سرد)
ویو ات
وارد اتاق شدم و نشستم روی یکی از صندلی ها۰جونگ کوک هم اون طرف نشست و منتظر نشستیم
۱.۷k
۱۱ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.