کابوس تلخ
کابوس تلخ
p:13
کوک گفت
کوک: خیلی خستم بریم خونه
ا.ت : باشه ( خابش میاد)
رفتیم خونه امیلی تو ماشین خابش برد بود رفتم رو تخت خابیدم دوستم یونا پیام داد چت کردیم داشتم میخندیدم که کوک اومد روم خیمه زد و با صدای بمش دم گوشم پچ زد: بیب بنظرت امیلی دوست داره داداش داشته باشه و بدون اینکه بزاره من حرف بزنم شروع کرد رفت سراغ شلوارمو کندش و شلوار و لباسمون الان لخت بودیم و دیکشو فشار داد و
ا.ت : اهههه
کوک: ناله ناله ک)نننن
ا.ت اههه
بعد دوساعت تلمبه زدن خابمون برد و خابیدیم و صبح بیدار شدمو دیدم کوک...
بخدا ویس بیشتر از این اجازه نمیده دفعه ی بعد جبران میکنم😭😭
p:13
کوک گفت
کوک: خیلی خستم بریم خونه
ا.ت : باشه ( خابش میاد)
رفتیم خونه امیلی تو ماشین خابش برد بود رفتم رو تخت خابیدم دوستم یونا پیام داد چت کردیم داشتم میخندیدم که کوک اومد روم خیمه زد و با صدای بمش دم گوشم پچ زد: بیب بنظرت امیلی دوست داره داداش داشته باشه و بدون اینکه بزاره من حرف بزنم شروع کرد رفت سراغ شلوارمو کندش و شلوار و لباسمون الان لخت بودیم و دیکشو فشار داد و
ا.ت : اهههه
کوک: ناله ناله ک)نننن
ا.ت اههه
بعد دوساعت تلمبه زدن خابمون برد و خابیدیم و صبح بیدار شدمو دیدم کوک...
بخدا ویس بیشتر از این اجازه نمیده دفعه ی بعد جبران میکنم😭😭
۱.۹k
۲۳ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.