P⁹
P⁹
باهم سمت طبقه پایین رفتیم که دیدم ته با چشمای خنگ حسود زل زده بهم .
ته : چیکار میکردیم هوم ؟ نوچ نوچ نوچ !
کوک : هیچ گوهی نخوردیم !.
ته : باور کنم ؟
جلو اومد و بوسه سطحی ای به ل/بام زد و دور شد .
کوک : خیلی بی انصافی ته«اخم»
ا.ت : من گشنمه !
بدون حرف اضافی ای نشستیم و شروع کردیم به خوردن که بعد مدت کوتاهی ته غذا خوردنش تموم شد و رفت تا آماده بشه .
ا.ت : نمیشه بریم ساحل ؟
کوک : فکر نمیکنم امروز بتونیم بریم .. کار داریم ..
ا.ت : یعنی کارتون مهم تر از منه ؟
کوک : یادته مهم ترین قول من و ته چی بود ؟
ا.ت : اوهوم !
کوک : حتی اگه در حین مرگ باشیم ، بازم حاضریم برات دنیا رو برات به آتیش بکشیم !
بدون توجه به چیزی همونطور که کنارم نشسته بود خودمو تو بغلش ولو کردم .
ا.ت : دوستت دارم ...
ته : باشههه .. ماهم اینجا هویج !
با داد ته کمی پریدم و با خنده نگاش کردم .
ته : نوچ نوچ .. از قدت خجالت بکش !
ا.ت : قد من مگه چشه ؟
کوک : چیزی نیست فقط یکم کوچولویی !
ا.ت : کوچولو عمته مرتیکه قوزمیت!
تهکوک : چییی ؟
ا.ت : اهم .. چیز .. شما برید دیگه . دیرتون میشه .
ته : دیگه دارم کم کم بهت مشکوک میشم «خنده»
ا.ت : میشه سر راه منو ببرید خونه ؟ یه چندتا وسیله میخوام .
ته : اوکی ...
باهم سمت طبقه پایین رفتیم که دیدم ته با چشمای خنگ حسود زل زده بهم .
ته : چیکار میکردیم هوم ؟ نوچ نوچ نوچ !
کوک : هیچ گوهی نخوردیم !.
ته : باور کنم ؟
جلو اومد و بوسه سطحی ای به ل/بام زد و دور شد .
کوک : خیلی بی انصافی ته«اخم»
ا.ت : من گشنمه !
بدون حرف اضافی ای نشستیم و شروع کردیم به خوردن که بعد مدت کوتاهی ته غذا خوردنش تموم شد و رفت تا آماده بشه .
ا.ت : نمیشه بریم ساحل ؟
کوک : فکر نمیکنم امروز بتونیم بریم .. کار داریم ..
ا.ت : یعنی کارتون مهم تر از منه ؟
کوک : یادته مهم ترین قول من و ته چی بود ؟
ا.ت : اوهوم !
کوک : حتی اگه در حین مرگ باشیم ، بازم حاضریم برات دنیا رو برات به آتیش بکشیم !
بدون توجه به چیزی همونطور که کنارم نشسته بود خودمو تو بغلش ولو کردم .
ا.ت : دوستت دارم ...
ته : باشههه .. ماهم اینجا هویج !
با داد ته کمی پریدم و با خنده نگاش کردم .
ته : نوچ نوچ .. از قدت خجالت بکش !
ا.ت : قد من مگه چشه ؟
کوک : چیزی نیست فقط یکم کوچولویی !
ا.ت : کوچولو عمته مرتیکه قوزمیت!
تهکوک : چییی ؟
ا.ت : اهم .. چیز .. شما برید دیگه . دیرتون میشه .
ته : دیگه دارم کم کم بهت مشکوک میشم «خنده»
ا.ت : میشه سر راه منو ببرید خونه ؟ یه چندتا وسیله میخوام .
ته : اوکی ...
۷۴۲
۲۰ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.