پارت ۳
پارت ۳
ویو شوگا
آخ از درد به خودم پیچدم رفتم پایین که دیدم ات با پوزخند داره نگام
ات :به شوگا خان میبینم که باختی
شوگا :ات تا ۳. میشمارم یا فرار میکنی یا میمیری
از زبان ادمین
شوگا تفنگ آب رو برداشت افتاد جون ات و ات موش ابکشیده شد
شوگا : حانم کوچولو حالا بفهم که نباید سر به سر من بزاری
ات : ایش باشه بابا من باختم
شوگا :(نیشخند)
مادر ات :بچه هاا بیاین ناهار
ات و شوگا :باشه
مادر ات :ات من باید برم بوسان چند روز شوکا توهم از ات مواظبت کن
ات :یا مامان چرا داری میری نروووو
مادر ات :ات بزار برم وگرنه دیگه نمی زارم شیر کاکائو بخوری
ات :یا مامان خیلی بی انصافی (گریه شدید )
شوگا وایسا الان داره کاسه شیرکاکائو گریه میکنه
مادر ات :اون حاضره تا منم بفروشه شیر کاکائو بخره
شوگا :هی هی گریه نکن بیا بریم بیرون هرچقدر دلت میخواد برات شیرکاکائو بخرم
ات :واقعا راستی میگی (ذوق ).
شوگا :اوم
اینو بخاطر یکی از فالوور ها که خیلی اصرار کرد گذاشتم
شرط ۱۰ لایک
۱۰ کام
ویو شوگا
آخ از درد به خودم پیچدم رفتم پایین که دیدم ات با پوزخند داره نگام
ات :به شوگا خان میبینم که باختی
شوگا :ات تا ۳. میشمارم یا فرار میکنی یا میمیری
از زبان ادمین
شوگا تفنگ آب رو برداشت افتاد جون ات و ات موش ابکشیده شد
شوگا : حانم کوچولو حالا بفهم که نباید سر به سر من بزاری
ات : ایش باشه بابا من باختم
شوگا :(نیشخند)
مادر ات :بچه هاا بیاین ناهار
ات و شوگا :باشه
مادر ات :ات من باید برم بوسان چند روز شوکا توهم از ات مواظبت کن
ات :یا مامان چرا داری میری نروووو
مادر ات :ات بزار برم وگرنه دیگه نمی زارم شیر کاکائو بخوری
ات :یا مامان خیلی بی انصافی (گریه شدید )
شوگا وایسا الان داره کاسه شیرکاکائو گریه میکنه
مادر ات :اون حاضره تا منم بفروشه شیر کاکائو بخره
شوگا :هی هی گریه نکن بیا بریم بیرون هرچقدر دلت میخواد برات شیرکاکائو بخرم
ات :واقعا راستی میگی (ذوق ).
شوگا :اوم
اینو بخاطر یکی از فالوور ها که خیلی اصرار کرد گذاشتم
شرط ۱۰ لایک
۱۰ کام
۵.۹k
۱۸ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.